![]() |
![]() |
#1 (لينک اين پست) |
مدیران بازنشسته ایران تراک ![]() |
![]()
![]() ایو مونتان نمونه یک مرد باشخصیت، محترم، دوست داشتنی و خوشپوش بود. او یک مدیترانهای صادق، بی غل و غش و صاف و ساده بود که برای رسیدن به موفقیت دست از هیچ تلاشی برنداشت و تا به پایان هیچگاه متوقف نشد. ![]() با نام اصلی ایوو لیوی (Ivo Livi) در 13 اکتبر1921 در شهر مونسومانو از توابع ایلت توسکانی متولد شد. پدرش جیوانی لیوی به رغم شغل و زندگی محقر، یکی از موسسان حزب کمونیست ایتالیا بود. فشار روزافزون فاشیسم در ایتالیا بر روی یهودیان، آنها را به فکر مهاجرت به آمریکا انداخت. هنگامی که او دو ساله بود به همراه پدرش، مادرش ژوزفینا و خواهرهایش لیدیا جولیانو به مارسی مهاجرت کردند تا از آنجا راهی آمریکا شوند، ولی رویای آمریکایی آنها از ثروت و آزادی مانند یک حباب ترکید. مونتان میگوید:"24ساعت پس از ورودمان به مارسی متوجه شدیم که تعداد مهاجران راهی به آمریکا دیگر کامل شده و فقط ما به مارسی آمده بودیم." بعد از چند سال زندگی در فرانسه، بقیه خانواده لیوی هم در حالیکه جنگزده شده بودند در سال 1929 به صورت دسته جمعی به فرانسه پناهنده شدند، ولی این تغییر و تحول هم نتوانست مشکل مالی خانواده را حل کند. وی در منطقه فقیرنشین بندری، راز مبارزه با مشکلات زندگی را آموخت:"اغلب پولی نداشتیم و خفت و خواری بسیاری را تحمل میکردیم." درآمد ناکافی پدر، باعث شد تا دو فرزند بزرگتر خانواده، لیدیا و جولیانو درس و مدرسه را رها کرده و به دنبال کار بروند. اما ایوو به عنوان کوچکترین عضو خانواده هرچند که به اصرار پدرش رفتن به مدرسه را ادامه داد اما به هیچ عنوان درس خواندن را دوست نداشت و در کنار درس خواندن کاری هم به عنوان خدمتکار پیدا کرد. بالاخره ایو در یازده سالگی علی رغم اصرار پدر مدرسه را به طور کامل رها کرد و برای کار به یک کارخانه محلی رفت. در دهه چهل ، ایوو که حتی مدرک تحصیلی هم نداشت بعد از تجربه کار مشترک با خواهرهایش، مشاغل دیگری چون آرایشگری، کارگری در قسمت بارانداز بندر و گارسونی را نیز تجربه کرد. ایوو جوان به شکل غیرقابل تصوری شیفته فردآستر و رقص مشهورش Tap-Danceبود. آنچه که بیشتر جلب توجه میکرد این بود که وی یک جوان خوشاندام و خوشهیکل است. اما پس از آن اسمش را از ایوو لیوی به ایو مونتان (اسم جدید او ملهم از افسانهای بود که به وسیله مادرش در کودکی در هنگام بازی Yves Montand به او اطلاق میشد) در کلوب شبانه و کثیف و آلوده موریس شوالیه به کار پرداخت و شروع به تقلید شخصیتهای میکی ماوس و دانلدداک کرد. کار در آنجا تا سال 1944 که وی راهی پاریس شد، ادامه یافت. در پاریس با ادیت پیاف خواننده زن جوان و هموطن خود آشنا شد. پیاف که پی به استعداد نهفته مونتان در آواز و نمایش برده بود، این کارگرزاده را زیر پر و بال خود گرفت و همه جوره حمایت کرد و ضمن نوشتن آهنگهای عامهپسند برای وی، به طراحی لباس و صحنه مونتان نیز پرداخت. این آوازها با رنگ و لعاب آمریکایی به همراه صدای مردانه مونتان، همواره برای فرانسویهای خرد شده در زیر فشار جنگ علامتی بود از امید به فاتحان آزادیبخش. پیروی مونتان از تعلیمات پیاف وی را در سال 1946 به ستاره مشهوری تبدیل کرد. در همین سال با همکاری پیاف در نخستین فیلمش «ستارگان بیفروغ» بازی کرد. سیمون سینیوره همسر مونتان درباره موفقیت سال1946 میگوید: "موفقیت این سال، مونتان و پیاف را از یکدیگر جدا کرد؛ زیرا پیاف نمیتوانست او را تحمل کند." ![]() بازی در فیلم ژاک پرهور، «برگهای ریخته» -که در ابتدا از جانب تماشاگران با استقبال روبرو نشد– وی را به شهرتی جهانی رسانید. علاوه بر این، سال 1949 سالی مهم و فراموشنشدنی در زندگی مونتان بود و آن هم آشنایی وی با سیمون سینیوره بود. این آشنایی موقعیت زندگی هر دو را کاملا عوض کرد. سیمون سینیوره در استانه جدایی از همسرش ایو آلگره کارگردان به سر میبرد. وی که زنی زیبا و بسیار سرزنده بود مونتان را به زندگی مشترک در آپارتمانش دعوت کرد تا اینکه در 1951 تصمیم به ازدواج گرفتند که این زندگی مشترک 37سال –تا 1985- که سینیوره درگذشت، ادامه یافت. شاید خود مونتان هرگز این تصور را نمیکرد که روزی –حتی به طور حاشیهای- به سیاست بپردازد. در سال1950 وی با امضاء بیانیهی صلح استکهلم –بر ضد سلاحهای هستهای– حضور علنی خود را خود را در سیاست اعلام داشت. وی خوب میدانست که شهرتش را باید ماهرانه در جهت اجرای خواستههایش به کار برد. زمانیکه فرانسه در هندوچین سرگرم نبرد بود، آوازهای ضدجنگ خواند که موضعی علنی در بین دو جناح درگیر جنگ بود . سال1952 با بازی در «مزد ترس» هانری ژرژ کلوزو موفق به مستحکمتر کردن جایگاه خود به عنوان بازیگر شد. کم مانده بود که مونتان این نقش همفری بوگارتوار را بازی نکند، وی البته در فیلمهای بعدیاش دیگر به این گونه نقشهای بوگارتی ادامه نداد. برای مردم فقط مهم بود که مونتان را ببینند و همین حضور بر روی پرده، کمبودهای بازیگریاش را جبران میکرد. از هنگامی که در ابتدای دهه پنجاه محاکمات علنی در پراگ متوقف شد، این احساس به مونتان دست داد که شاید در مسیر اشتباهی قرار دارد و یک بار نیز با یادآوری این مورد ابراز تاسف کرد که در کنار شرکت در تظاهرات ضد جریان مک کارتیسم در آمریکا، نتوانست به نشانه اعتراض به محاکمات چکسلواکی، در پراگ حضور داشته باشد. ![]() مدت زمانی طولانی لازم بود تا مونتان در میان خشم رفقای حزبی و حیرت اذهان و افکار عمومی، از کمونیسم رویگردان شود. علت این رویگردانی هم دیدار سال 1956 با خروشف بود، که به همراه همسرش به آن دعوت شده بود. در آن زمان، تانک های ارتش سرخ در بوداپست در حرکت بودند. زمانیکه همین عمل را ارتش سرخ در پراگ تکرار کرد، مونتان برای همیشه کمونیسم را رها کرد و واسطه پر و پاقرص محافظهکاران شد. این عمل باعث ناراحتی و قطع ارتباط تعدادی از اعضای خانوادهاش با وی شد. این رویدادها در مسیر بازیگری مونتان نقش تعیینکننده و بسزایی داشتند: وی نمایش «شکار جادوگران» آرتور میلر با موفقیت خیرهکننده به روی صحنه برد. فیلم «اعتراف» (1970) گوستاگاوراس یادآور محاکمه اسلانسکی در پراگ است که در آن مونتان نقش معاون وزیر امور خارجه را بازی کرد. سابقه شخصی وی در سیاست، تضمینی برای پذیرش این نقشها در اینگونه فیلمهای سیاسی بود: «جنگ تمام است» (1966)، «Z» (1969) و «ای...مثل ایکار» (1978). وی در حدود شصت فیلم از انواع ژانرها بازی کرده است، از پلیسی تا کمدی و عاشقانه. مونتان همیشه به خطاهای خود معترف بود و همیشه به جملهای از گراهام گرین استناد میکرد: "سعی میکنم واقعیت را بفهمم، حتی اگر این واقعیت موجب برملا شدن ایدیولوژی و طرز فکرم شود." و درست به خاطر همین طرز تفکر همیشه مورد تحسین دوستان و احترام رقیبان بود. این فرانک سیناترای محبوب فرانسویها_که تنها سی درصد از مردم این کشور خواستار انتخاب وی به عنوان رییس جمهور فرانسه بودند- به هنگام بازی در آخرین صحنههای فیلم «تقریبا کامل» ژان ژاک بنیوز در نزدیکی پاریس دچار سکته قلبی شد. وی به هنگام بازی در این فیلم بسیار سرحال و خستگیناپذیر نشان میداد، در نقش یک دهقان سرزنده و کوشا ظاهر میشد. همسرش کارول آمیل که پسری سه ساله ازدواج با وی داشت، تا آخرین لحظه بر بالین وی حاضر بود. مونتان که حس مرگ بر وجودش غلبه میکرد، در لحظههای آخر با لبخند معروفش گفت: "من به اندازه کافی عمر کردهام و زندگی خوبی هم داشتم، در نتیجه غم و حسرتی ندارم." اندکی پس از اولین حمله قلبی، ایو مونتان بر اثر حمله دوم درگذشت، ساعت13:10 روز شنبه 9 نوامبر 1991. مرگ مونتان برای مردم فرانسه بسیار غافلگیرکننده بود و رادیو و تلویزیون با قطع برنامههای عادی خود به پخش سریع این خبر و برنامهها و گزارشهایی در این رابطه پرداختند. این در شرایطی بود که دو هفته قبل از این واقعه نتیجه معاینات پزشکی دکترهای معالج حاکی از سلامتی صد در صد وی و بهترین شرایط جسمانی بود. جنازه مونتان در منزلش در سنت رمان پاریس در معرض آخرین دیدار دوستان و علاقهمندانش قرار گرفت و روز 13 نوامبر با حضور شخصیتهای معروف و مقامات عالیرتبه و برجسته در گورستان پرلاشز به خاک سپرده شد. فرانسوا میتران –رییس جمهور وقت فرانسه– در این باره گفت: "وی شاهد برگزیده زمان ماست." آلن دلون هم گفت: "وی مانند یک برادر بزرگتر بود. از وی یاد گرفتم که گوش کنم. این اتفاق برای همسر و فرزند کوچکش بسیار ناراحتکننده است، ولی حالا سینیوره خیلی باید خوشحال باشد. حال او مونتان را در آن بالا دارد." ![]() گزیده فیلمشناسی: ستارگان بیفروغ، دروازههای شب (1946) بت (1948) یادگارهای گمشده (1950) مزد ترس (1953) ناپلئون، قهرمانان خستهاند، مارگریت شب (1955) مردان و گرگها، جادوگران شهرسلیم (1956) راه بزرگ آبی، اوایل ماه مه (1958) قانون [در ایران: جاییکه باد گرم میوزد] (1959) بیا عشق بورزیم (1960) آیا برامس را دوست دارید؟ [در ایران:دوباره خداحافظ]، حریم (1961) گیشای من (1962) قاتلین کوپه خواب [در ایران: حادثهای در ترن]، جنگ تمام است، آیا پاریس میسوزد؟ (1965) جایزه بزرگ (1966) زندگی برای زندگی (1967) آقای فریدم، شیطان از دم، یک شب ... یک ترن، Z (1969) اعتراف، در یک روز روشن برای همیشه میتوانی ببینی (1970) دایره سرخ، عقده خود بزرگ بینی (1971) همه چیز روبراه است، سزار و رزالی (1972) حکومت نظامی (1973) اتفاق و خشونت (1974) ونسان،فرانسوا، پل و...دیگران [در ایران:شکوه زندگی]، وحشی [در ایران:وحشی و جذاب] (1975) پلیس پیتون 357 [در ایران: پلیس محله پیتون]، کلاهبردار بزرگ [در ایران: دزد و شارلاتان] (1976) تهدید (1977) جادههای جنوب (1978) نور زن، ای...مثل ایکار [در ایران:ترور] (1979). ![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
به اشتراک بگذارید |
برچسب ها |
مونتان, ايو |
كاربران در حال ديدن تاپیک: 1 (0 عضو و 1 مهمان) | |
ابزارهای موضوع | جستجو این تاپیک |
حالت نمایش | |
|
|