![]() |
![]() |
#1 | ||||||||
معاونت سایت ![]() تاريخ عضويت: Oct 2013
محل سكونت: اصفهان
سن: 22
اسم واقعی: یلدا
پست ها: 51,030
تشكرها (از ديگران): 25,541
تشكر شده 19,163 بار در 11,406 پست
![]() پاداش داده شده 1,584 مرتبه تاکنون 1,178 مرتبه با چوق تشکر کرده تشکر شده با چوق 601 مرتبه
|
![]()
صاحب الأمر از لقبهای مشهور و معروف حضرت بقیة الله (علیه السلام) است. (1) ذات احدیت- تبارک و تعالی- نخست جن و انس، حیوان و مَلَک و ملک و ملکوت را پدید آورد و برای همهی پدیدهها که برای ادامهی حیات و هستی خویشتن به پروردگار جهانیان وابستهاند، قوانینی وضع نمود و نظمی خاص بین آنها حاکم ساخت، تا انسان در کنار موجودات دیگر ادامهی زندگانی دهد و در برابر حق تعالی سر تسلیم فرود آورد و به اطاعت از وی همت گمارد. خدای متعال رشتهی امور آفرینش را به دستان با لیاقت و کفایت سلاطین عالم خلقت، چهارده نور مقدس، پیشوایان معصوم، نبی اکرم و اهل بیت او (علیهم السلام) سپرد، تا آنان فرمان فرمایان و سیاست گذاران نظام هستی باشند. خداوند متعال خود بارها به پیروی بی چون و چرای از آن پیشوایان پیراسته از هرگونه خطا و نقصی، دستور فرموده. او بر مردم لازم دانسته که برای رفع اختلاف میان خویشتن به آنان رجوع کنند، کلام خدا را از آنان بیاموزند، به فرمانهایشان گردند نهند، اگر حکمی روا داشتند، بپذیرند و هرگز سرپیچی نکنند که در وادی ضلالت و گمراهی گام نهادهاند. (یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِی شَیءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَیرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِیلًا) (2). (وَإِذَا جَاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذَاعُوا بِهِ وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَى أُولِی الْأَمْرِ مِنْهُمْ) (3). (وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْرًا أَنْ یكُونَ لَهُمُ الْخِیرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَنْ یعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا مُبِینًا) (4) ابو بصیر میگوید: امام صادق (علیه السلام) در تفسیر آیهی شریف (أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الْأَمْرِ مِنکُم)، فرمود: [منظور از «اولی الامر»] امامان [معصوم]، از فرزندان علی و فاطمه است [که] تا دامنهی قیامت خواهند بود. (5) ابوالعلاء میگوید: خدمت امام صادق (علیه السلام) یاد جانشینان [نبی اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)] کردم که پیروی از آنان لازم است، امام (علیه السلام) [لب به سخن باز کردند و] فرمودند: آنان کسانی هستند که خداوند سبحان دربارهی آنها فرمود: (أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الْأَمْرِ مِنْكُمْ) و در شأن و منزلت آنها فرمود: (إِنَّمَا وَلِیكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یقِیمُونَ الصَّلَاةَ وَیؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ) (6). از ابن عباس گزارش شده که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در ضمن سخنی فرمود: سوگند به خدایی که مرا به نبوت و پیامبری برانگیخت و مرا از میان تمام آفرینش خویش برگزید! من و اهل بیتم [امیرالمؤمنین علی، فاطمهی زهرا، امام حسن و امام حسین (علیهم السلام)] نزد او گرامیترین پدیدهها هستیم و در زمین هیچ کس چون آنها [= اهل بیت] نزد من محبوب نیست، اما علی بن ابی طالب برادر، همتا و صاحب امور پس از من است، او مولا و پیشوای هر مسلمان و مؤمنی است. (7) پوشیده نیست که رسول اکرم و اهل بیت معصومش (علیهم السلام) فرمانروایان و سیاست گذاران تمام موجودات حتی مجردات- ملائکه- در نظام هستیاند. آنان با ملائکه رفت و شد و نشست و برخاست داشتهاند، آن سروران عالم، آموزگاران انسان و ملائکه بوده و هیچ امری در زمین و آسمان از چشم آنها پوشیده نیست و بدون فرمان آنها رویدادی رخ ندهد. ملائکه با اذن آنها فرود آیند و با فرمان آنان صعود کنند و به انجام امور خویشتن مشغول گردند. حسن بن خالد از تفسیر آیهی شریف (وَالسَّمَاءِ ذَاتِ الْحُبُكِ) (8)، (رَفَعَ السَّمَاوَاتِ بِغَیرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا) (9)، از امام رضا (علیه السلام) سؤال نمود. حضرت دست چپ خویش را باز کرد و دست راستش را بر آن گذاشت، آن گاه فرمود: این [دستم بر فرض] زمین و این آسمان است و آسمان به صورت صقفی هلالی بر او سایه افکنده، زمین دوم بالای این آسمان و آسمان دوم بر فراز آن زمین [و همین طور امام تا هفت آسمان و زمین را شمردند] سپس فرمودند این معنای آیهی شریف (سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَمِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ یتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَینَهُنَّ) (10) است و صاحب الامر و فرمانروا [در تمام این طبقات زمین و آسمانها] نبی اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) است که در زمین هستند. (11) صاحب الامر حضرت بقیة الله، مهدی موعود (علیه السلام) همچون نیاکان عزیزش مالک و حاکم زمین و آسمان ملک و ملکوت، هستند. امام صادق (علیه السلام) در تفسیر آیهی شریف (إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَیهِمْ مِنَ السَّمَاءِ آیةً فَظَلَّتْ أَعْنَاقُهُمْ لَهَا خَاضِعِینَ) (12)، فرمودند: [در آخر الزمان] بنی امیه خار و زبون شوند و [منظور از] آن «آیه» بانگی است که از آسمانها به نام «صاحب الامر» برآید. (13) امام باقر (علیه السلام): در صاحب الأمر سیرت و روشی از [انبیا (علیهم السلام)] حضرت موسی، عیسی، یوسف و راه و روشی از حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) است؛ از موسی، ترسان و نگران بودن، روش اوست. آنچه دربارهی عیسی گفته شد [که عیسی کشته شده]، دربارهی آن حضرت هم گفته میشود. طریقهی زندگانی آن حضرت همچون یوسف؛ یعنی در زندان و تقیه (14) به سر بردن است [و او را در پس پرده غیب دور از دیدگاناند] حضرت مهدی (علیه السلام) قیام به سیرت و شیوهی [جد بزرگوارشان] حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) میکند و آثار او را [که در گذر زمان به دست فراموشی سپرده شده است] آشکار گرداند. (15) محمد بن عیسی برای دادخواهی به قطب عالم امکان حضرت حجت (علیه السلام) متوسل میشود. ناگاه در دل شب آقایی رشتهی افکار او را پاره میکند و به او میفرماید: ای محمد بن عیسی! چه پیش آمدی سبب شده که تو را در این حالت میبینم؟ و برای چه مشکلی به این بیابان [سراسر از ظلمت و تاریکی] پناه آوردهای؟ پاسخ داد: مرا به حال خود واگذار که برای امری بس بزرگ و مهم روانهی این بیابان گشتهام و کار خود را جزء به امام و پیشوایم نمیگویم و گله و شکایت خویش را پیش کسی جز آن که توان حل و برطرف کردن آن را داشته باشد، نبرم. فرمود: ای محمد بن عیسی! من «صاحب الأمر» هستم. درخواستت را بگو... . (16) جابر بن عبدالله انصاری: زمانی که خداوند سبحان بر حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) آیهی شریف (یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الْأَمْرِ مِنْكُمْ) (17) را نازل نمود، از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) پرسیدم: خدا و رسولش را شناختم؛ اما «أولی الأمر» که خداوند پیروی از آنان را به اطاعت خود و رسولش، پیوند داده چه کسانی هستند؟ فرمود: ای جابر! آنان جانشینان من و پیشوایان مسلمان پس من هستند. نام اولین علی بن ابی طالب (علیه السلام) است، سپس [امام] حسن، حسین، علی بن الحسین و محمد بن علی که در تورات به باقر شهرت دارد. ای جابر! تو امامت او را میبینی. [وقتی به حضرتش شرف حضور پیدا کردی]، درود مرا به او برسان. پس از او صادق [جعفر بن محمد]، موسی بن جعفر، علی بن موسی، محمد بن علی و بعد، علی بن محمد، حسن بن علی، سپس هم نام و کنیهی من، محمد که او حجت الله و بقیة الله در زمین است، او فرزند حسن بن علی (علیه السلام) است؛ خداوند به دستان [پر توان] او امنیت و آرامش را [بر زمین] حاکم گرداند و اوست که از پیروانش غایب شود، غیبتی که بر امامتش ثابت قدم نمانند، جز آنان که خداوند سبحان قلبهایشان را به نور ایمان آزموده. (18) حضرت صاحب الامر حجت بن الحسن (علیه السلام) از جانب خداوند متعال، مالک و حاکم بر تمام آفرینش است. آن حضرت سیاستگذار بندگان خدا است و هیچ رویدادی بدون اجازه و ارادهی او تحقق نیابد. همهی امور در اختیار و تحت حکومت و فرمان اوست، روزی مادی و معنوی مردم به دست حضرت صاحب الأمر (علیه السلام) تقسیم شود و اوست که به معیشت مردم سامان میدهد. به فرمان او آسمان، باران فرو ریزد و گیاهان از خاک سر درآورند و زنده شوند. با ارادهی آن حاکم هستی، ملک با نظمی خاص در حرکت باشد. آن حضرت از روی زمین بر تمام آسمانها حکومت کند و دایرهی حکومتش به جز از خداوند متعال، تمام موجودات را فرا گیرد. ملائکه به خدمتش شرف حضور پیدا کنند و از او فرمان گیرند و از دستوراتش هرگز روی برنتابند. پینوشتها: 1- نجم ثاقب، باب2، ص 80، لقب شماره 79؛ العبقری الحسان، ج1، باب بیان القاب و اسامی، ص35. 2- نساء، آیهی 59: «ای کسانی که ایمان آوردهاید اطاعت کنید خدا را اطاعت کنید پیامبر خدا و اولی الامر را. هرگاه در چیزی نزاع داشتید، آن را به خدا و پیامبر بازگردانید؛ اگر به خدا و روز رستاخیز ایمان دارید. این برای شما بهتر و عاقبت و پایانش نیکوتر است.» 3- نساء، آیهی 83: «و هنگامی که خبری از پیروزی یا شکست به آنها برسد، آن را شایع میسازند؛ در حالی که اگر آن را به پیامبر و پیشوایان بازگردانند...» 4- احزاب، آیهی 36: «هیچ مرد و زن با ایمانی حق ندارد هنگامی که خدا و پیامبرش امری را لازم بدانند، اختیاری داشته باشد و هر کس نافرمانی خدا و رسولش را کند، به گمراهی آشکاری گرفتار شده است.» 5- تفسیر برهان، ج1، ص383، ح10، ذیل آیهی شریف. 6- مائده، آیهی 55: «سرپرست و ولی شما، تنها خداست و پیامبر او و آنها که ایمان آوردهاند؛ همانها که نماز را برپا میدارند و در حال رکوع، زکات میدهند.» کافی، ج1، ص 187، کتاب الحجة، باب فرض طاعة الامام، ح7. 7- بحارالأنوار، ج28، ص37، کتاب الفتن و المحن، باب 2، اخبار الله تعالی نبیه و اخبار النبی أمته: «اما علی بن ابی طالب (علیه السلام) فأنه اخی و شفیقی و صاحب الأمر بعدی و صاحب لوائی فی الدنیا و الآخرة و صاحب حوضی و شفاعتی و هو مولی کل مسلم و امام کل مؤمن، ح1. 8- ذاریات، آیهی 7: «قسم به آسمان که دارای چین و شکنهای زیباست.» 9- رعد، آیهی 2: «آسمانهارا بدون ستونهایی که برای شما دیدنی باشد برافراشت.» 10- طلاق، آیهی 12: «هفت آسمان را آفرید و از زمین همانند آنها را. فرمان او در میان آنها پیوسته فرود میآید.» 11- بحارالأنوار، ج57، ص79، کتاب السماء و العالم، باب 31، الارض و کیفیتها، ح4. 12- شعراء، آیهی 4: «اگر ما اراده کنیم بر آنان از آسمان آیهای نازل میکنیم که گردنهایشان در برابر آن خاضع گردد.» 13- بحارالأنوار، ج23، ص207، کتاب الأمامة، باب 11، انهم (علیهم السلام) آیات الله ...، ح6. 14- خودداری از اظهار عقیده و مذهب خویشتن در صورتی که ضرر جانی، مالی و آبرویی متوجه انسان باشد. 15- بحارالأنوار، ج51، ص218، تاریخ الامام الثانی عشر، باب 13، ما فیه من سنن الانبیاء، ح7. 16- همان، ج52، ص 179، باب 24، نادر فی ذکر من رآه (علیه السلام). 17- نساء، آیهی 59. 18- بحارالأنوار، ج23، ص 289، باب 17، وجوب طاعتهم (علیهم السلام)، ح16. منبع مقاله : عربان، رسول؛ (1386)، ترسیم آفتاب، قم: نشر خُلُق، چاپ دوم نویسنده: رسول عربان «ولی» به معنای سرپرست و ولایت و قیم از واژههایی است که مفهوم آن روشن و واضح بوده و در عمل، در هر خانه و کاشانهای راه دارد. پدر، سرپرست نوباوگان و فرزند خویش است و زن در ولایت شوهر به سر میبرد و... . در فقه، ولی به کسی گفته میشود که حافظ و نگاهبان اموال و حقوق زیر دستان خود است، اما این جا منظور ما از ولی، کسی است که خداوند متعال او را متولی و سرپرست امور بندگان و تمام هستی کرده و تدبیر و زمام امور را به دست او سپرده و او را بر جان و مال مردمان مقدم و مسلط گردانده است. این ولایت، سابقهای دیرینه دارد، بلکه ریشه در عالم "ذر" و روز الست دارد که خداوند پیمان آن ولایت را از مردم در کنار توحید گرفت. خدا مالک بندگان و تمام هستی است و بر تمام آنها ولایت و سرپرستی دارد: (لِلَّهِ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا فِیهِنَّ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَیءٍ قَدِیرٌ) (1). او ولایت تمام امور را به نبی اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و خاندان پاکش واگذار نموده، بدین جهت آنان مالک زمین و آسمان و سیاست مداران ساکنان در آنها هستند، و هر حرکت و سکونی به فمران آنها صورت گیرد و آنان بر همگان فرمانروا باشند: (إِنَّمَا وَلِیكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یقِیمُونَ الصَّلَاةَ وَیؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ) (2). امام صادق (علیه السلام) این آیهی شریف را این گونه تفسیر نمود: به راستی خداوند و رسولش و آنان که ایمان آوردند، -و الذین آمنوا- به شما و کارهایتان و جان و مالتان سزاوارترند و مقصود از «والذین آمنوا»، امیرالمؤمنین، علی و فرزندان معصومش (علیهم السلام) و پیشوایان دیناند. (3) خدای متعال نخست رسولش را به ولایت آدمیان گمارد و آنان را با این حقیقت، آشنا ساخت (النَّبِی أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ) (4) و رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: هیچ مؤمنی نیست جز آن که من در دنیا و آخرت بر او ولایت و سرپرستی دارم. آن حضرت ولایت خود را برای امیرالمؤمنین، علی و فرزندان معصومش (علیهم السلام) به فرمان خدا گزارش داد و به دستور او تثبیت کرد و بارها از این انتساب خبر داد و مردم را به گواهی گرفت. آیا امکان دارد کسی ولایت خدا را بپذیرد اما از ولایت رسول و جانشنیانش سرباز زند؟ در پاسخ باید گفت خیر زیرا ولایت آنان، ولایت خدای سیحان است. (إِنَّ الَّذِینَ یبَایعُونَكَ إِنَّمَا یبَایعُونَ اللَّهَ) (5). حضرت حق در این آیهی شریف به صراحت فرموده: بیعت با نبی اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) که نمایندهی من در زمین است، بیعت با من است و بیعت با رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) یعنی با او پیمان بستن و به سرپرستیاش سرسپردن. سرپرستی جانشینان آن رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) با ولایت خدا و رسولش پیوند و پیوستی استوار و محکم دارد، زیرا قرآن به ولایت هر سه- خدا و رسول و خاندانش (علیهم السلام) - در کنار هم تصریح نموده و ولایت خود و رسولش را با ولایت خاندان آن حضرت درهم آمیخت. در زیارت جامعهی کبیره چنین میخوانیم: «تولَیتُ آخرکم بما تولَیت به اوّلکم»، یعنی به همان دلیلی که سرپرستی نخستینتان- رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) - را گردن نهادم به ولایت آخرینتان، حضرت حجة بن الحسن (علیه السلام) که اکنون زنده است و در پس پردهی غیبت از دیدگان مستور گشته و روزی به در خواهد آمد، گردن نهم و همگانتان را به ولایت بپذیرم. (6) رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم): أنا و علیٌ أبوا هذه الأمُة؛ من و علی پدران [و سرپرستان] این امتایم. (7) بدینسان نمایندگی خاندان نبوت (علیهم السلام) از سوی خداوند بزرگ انکارناپذیر است و ولایت و سروریشان بر همگان، ثابت و روشن است و بر آفریدگان است که با آنان دست دوستی و فرمانبری دهند. نعمت ولایت، والاترین و ارزشمندترین لطف و بخششی است که خدای بخشاینده به انسان ارزانی داشته. چون انسان موجودی است سراسر نیاز و حاجت، برای ادامهی حیات و تکامل، نیازمند پشتیبانی است تا حمایتش کند و دستگیریاش نماید و خواستههایش را برآورده سازد. با قبول ولایت اهل بیت (علیهم السلام)، آدمیان هم چون مسافری در راه مانده و فرزندی بی پناه، در ولایت و سرپرستی خدای توانا و نمایندگانش بر روی زمین، خواهد بود و آنان حمایتگر، دوست دار و یاور انسان باشند و در دنیا و آخرت، در سختیهای جان فرسا و در هر گسترهای، چه مادی و معنوی به کمک انسان شتافته و نجات بخشش باشند. قرآن کریم به ولایت پیشگان و پرواپیشگان نوید و مژده داده که آنها را پشتیبانی کنند و از هر سو یاوریاش نمایند و آنها را به خود وانگذارند و از شیطنت نگاهشان دارند: (ذَلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ مَوْلَى الَّذِینَ آمَنُوا) (8)، إِنَّمَا وَلِیكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یقِیمُونَ الصَّلَاةَ وَیؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ) (9). اما کافرکیشان و بیچارگان وامانده از اهل بیت (علیهم السلام) از این نعمت رحمانی محروم مانند و بهرهای نبرند و در هر دو جهان مفلس و سرگردان خواهند بود: (وَأَنَّ الْكَافِرِینَ لَا مَوْلَى لَهُمْ) (10)، (وَالظَّالِمُونَ مَا لَهُمْ مِنْ وَلِی وَلَا نَصِیرٍ) (11). رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در یکی از غزوهها زیر درختی نشسته بود. مشرکی با شمشیر برهنه حضرت را غافلگیر کرده و به او حمله برد و گفت: «من یمنعک منی؛ چه کسی تو را از من نگاه دارد و رهایی بخشد؟» فرمود: «الله». در این هنگام، پای آن مشرک لغزید و زمین خورد و شمشیر از دستش افتاد، حضرت شمشیر را برداشت و فرمود: «الآن بگو چه کسی تو را از دست من رهایی بخشد؟» گفت: «هیچ کس» و سپس ایمان آورد. (12) آری این چنین خدا و رسولش و دودمان پاک رسول رحمت (علیهم السلام)، هر انسانی را در سختیها نجات میبخشند. یکی از القاب حضرت مهدی (علیه السلام) «ولی الله» (13) است؛ یعین خداوند او را چون اجداد و آباء طاهرینش به ولایت مردم گمارده است. اطاعت از آن ولیِّ خدا بر ما واجب و لازم است، آن حضرت بر نفوس و اموال و هر چه در ظاهر به انسان تعلق دارد سزاوارتر است و بر آنها ولایت دارد. خداوند متعال در شب معراج به رسولش فرمود: او [قائم] به راستی ولی من است. (14) و حضرت مهدی را به این لقب خواند. امام باقر (علیه السلام): آن زمان که مهدی (علیه السلام) قیام کند، به کعبه تکیه زند و خود را به این نام خواند «أنا ولی الله؛ من ولی خدا هستم.» (15) امام جواد (علیه السلام): هنگامی که وقت رستاخیز مهدی فرا رسد، علم و شمشیر آن حضرت به سخن درآیند و گویند: «أُخرج یا ولی الله»؛ قیام کن ای ولی خدا! (16) و آن حضرت حامی دین خداست و از جانب پروردگار عالمیان بر تمام مردم ولایت دارد و آنها را سرپرستی کند، بلکه در دنیا و واپسین در هر گسترهای حمایتگر و شفیق مردم است و از پشتیبانی و نجات آنها لحظهای دریغ نکند. شیخ ابراهیم صاحب الزمانی گوید: در راه بازگشت از مشهد مقدس، یکی از سادات با یک جوال ابریشم به همراهی من از رشت به ترکستان حرکت میکرد و ما از کنار رود ارس میرفتیم. در چند فرسخی خاک روس آن سید، جوال ابریشم را همراه من کرد و خود پیاده از طرف خاک ایران میرفت و من از ممنوعیت ورود ابریشم به روس و این که نیاز به گمرک و گذرنامه دارد، غافل بودم. در بین راه چهار مأمور روس جلوی ما را گرفتند. مکاری گفت: این آقا آخوند است و گذرنامه ندارد، بگذارید برود. یکی از آن کافران به پایش زد و مکاری زمین خورد و پایش شکست. به من گفتند: این بار اسب را باز کن. ابریشم همراه داری؟ من بر زن جوان خود که در این بیابان در چنگ این کافران چه بر سرش میآید و بر جان فرزندم ترسیدم. از همه جا امیدم را بریده و گریه میکردم. قرآن را به دست گرفتم و متوسل به حضرت حجة، ولی الله (علیه السلام) شدم: آقا! این جا در دیار کفر و در بند کافران جز حضرت تو ملجأ پناه و راه نجاتی نیست و سپس کناری ایستادم و تسلیم کافران شدم. دیدم کلافهای ابریشم را بیرون میآورند، نگاه میکنند و گویا اصلاً نمیبینند و متوجه نمیشوند که اینها ابریشم است و حملشان این جا ممنوع است و میانداختند، بعد همه را گذاشتند و گفتند: بردار و برو. آمدم نزد مکاری. دیدم پایش مثل مشک باد کرده و نزدیک است بمیرد. گفتم: برخیز! و اشکم هم چنان جاری بود. گفت: ممکن نیست، نمیتوانم. دستش را گرفتم و گفتم: بگو «یا صاحب الزمان» برخاست. هنوز چند قدمی نرفته بودیم که تورم پاهایش از بین رفت. پرسیدم: پایت چطور است؟ نشان داد، نه دردی و نه علامتی داشت. (17) آری! ولی الله حضرت حجة بن الحسن این گونه از دوستان و شیعیان خود دست گیری میکند و در آخرت هم تحت لوای آن ولیِّ خدا، شیعیانش سربلند از آتش جهنم و غضب خداوند رهایی پیدا خواهند کرد و در بهشت برین جای میگیرند. پینوشتها: 1- مائده، آیهی 120، «حکومت آسمانها و زمین و آنچه در آنهاست، از آن خداست و او بر هر چیزی تواناست.» 2- مائده، آیهی 55: «سرپرست و ولی شما، تنها خداست و پیامبر او و آنها که ایمان آوردهاند؛ همانها که نماز را برپا میدارند و در حال رکوع، زکات میدهند.» 3- تفسیر قمی، ج1، ص480، ح4. 4- احزاب، آیهی 6: «پیامبرنسبت به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است.» 5- فتح، آیهی 10: «کسانی که با تو بیعت میکنند [در حقیقت] تنها با خدا بیعت مینمایند.» 6- مفاتیح الجنان. 7- تفسیر مجمع البیان، ذیل آیهی 6 احزاب. 8- محمد، آیهی 11: «این برای آن است که خداوند مولا و سرپرست کسانی است که ایمان آوردهاند.» 9- مائده، آیهی 55: «سرپرست و ولی شما، تنها خداست و پیامبر او و آنها که ایمان آوردهاند؛ همانها که نماز را برپا میدارند و در حال رکوع، زکات میدهند.» 10- محمد، آیهی 11: «اما کافران، مولایی ندارند» 11- شوری، آیهی 8: «و برای ظالمان، ولی و یاوری نیست.» 12- بحارالأنوار، ج18، ص47، تاریخ نبینا، باب8، معجزاته فی کفایة شر الکفار. 13- نجم ثاقب، ص124، باب2، لقب شماره ی176. 14- بحارالأنوار، ج51، ص66، تاریخ الامام الثانی عشر، باب1، ماورد من الاخبار بالقائم، ح3. 15- همان، ج52، ص305، تاریخ الامام الثانی عشر، باب26، یوم خروجه و ما یحدث عنده، ح78. 16- همان، ص311، باب27، سیره و اخلاقه و خصائص زمانه، ح4. 17- العبقری الحسان، ج1، جزء دوم، ص98. منبع مقاله : عربان، رسول؛ (1386)، ترسیم آفتاب، قم: نشر خُلُق، چاپ دوم |
||||||||
![]() |
![]() |
![]() |
به اشتراک بگذارید |
برچسب ها |
ولی, الله, الأمر, صاحب |
كاربران در حال ديدن تاپیک: 1 (0 عضو و 1 مهمان) | |
ابزارهای موضوع | جستجو این تاپیک |
حالت نمایش | |
|
|