![]() |
|
پورتال پرشين | راهنمایی | جــوایز | IShop | وبلاگ پرشین | تماس با ما |
![]() ![]() |
|
ابزارهای موضوع | جستجو این تاپیک | حالت نمایش |
![]() |
#331 | ||||||||
مدير انجمن شعر و ادبيات ![]() تاريخ عضويت: Oct 2013
محل سكونت: تبریز
سن: 70
اسم واقعی: تیمور
پست ها: 90,468
تشكرها (از ديگران): 24,081
تشكر شده 41,539 بار در 27,667 پست
![]() پاداش داده شده 1,857 مرتبه تاکنون 1,180 مرتبه با چوق تشکر کرده تشکر شده با چوق 1,752 مرتبه
|
![]()
از لقای مه تسلی دیدهٔ مهجور نیست الفتی این زخم را با مرهم کافور نیست هر چه در هر جا نباشد تحفه بودن را سزاست در جناب کبریا جز عجوز ما منظور نیست بادهٔ پرزور نتواند زجا بردار دم چون کنم کز ضعف رفتن از خودم مقدور نیست از شکفتن در بهار زندگی بی بهره است هر کرا زخم دلش مانند گل ناسور نیست هر قدر بیگانه تر معنی به دل نزدیک تر یار اگر دوری گزیند از بر ما دور نیست شعلهٔ آواز چون دل را بر آتش می کشد حسن شوخی در پس این پرده گر مستور نیست پیش آن کو یافت جویا نشئهٔ بیداد عشق فرقی از خون جگر تا بادهٔ انگور نیست |
||||||||
![]() |
![]() |
![]() |
به اشتراک بگذارید |
برچسب ها |
اشعار, تبریزی, جویای, دیوان |
كاربران در حال ديدن تاپیک: 1 (0 عضو و 1 مهمان) | |
ابزارهای موضوع | جستجو این تاپیک |
حالت نمایش | |
|
|