![]() |
|
پورتال پرشين | راهنمایی | جــوایز | IShop | وبلاگ پرشین | تماس با ما |
![]() ![]() |
|
ابزارهای موضوع | جستجو این تاپیک | حالت نمایش |
![]() |
#221 | ||||||||
مدير انجمن شعر و ادبيات ![]() تاريخ عضويت: Oct 2013
محل سكونت: تبریز
سن: 70
اسم واقعی: تیمور
پست ها: 104,008
تشكرها (از ديگران): 24,111
تشكر شده 41,554 بار در 27,682 پست
![]() پاداش داده شده 1,858 مرتبه تاکنون 1,180 مرتبه با چوق تشکر کرده تشکر شده با چوق 1,752 مرتبه
|
![]()
نکوهش دزدان لباس روحانیت ای دل ار پختهٔ عشقی، طمعِ خام مکن همدمِ باده شو و جز هوسِ جام مکن از رهِ خویشپرستی قدمی بیرون نِهْ قطع این منزل و ره جز به چنین گام مکن منزل اهل یقین کوی حبیب است، ای دل! تا به منزل نرسی یک نفس آرام مکن از ریا پاک شو ای زاهد آلودهلباس شبهه و وسوسه را زهد و وَرَع نام مکن دور سجاده و تسبیح گذشت، ای زاهد! این یکی دانه مساز، آن دگری دام مکن گر سر طاعت حق چون ملکت هست ای دل! به جز از سجدهٔ آن سرو گلاندام مکن چون شدی با دهن و چشم و لب یار حریف جز حدیث شکر و پسته و بادام مکن نام و ننگ و دل و دین جمله حجاب است و دویی یکجهت باش و بدینها طلب نام مکن هست چون عاریتی دولت دهروزهٔ دَهر تکیه بر دولت دهروزهٔ ایام مکن گر کنی فرصت امروز به آینده بدل مکن این فایده، این نیک سرانجام! مکن بر عذار تو که اسلام من است، از خط و خال لشکر کفر مکش، غارت اسلام مکن ای نسیمی چو برآمد ز لب او کامت به همه کام رسیدی، سخن از کام مکن |
||||||||
![]() |
![]() |
![]() |
#222 | ||||||||
مدير انجمن شعر و ادبيات ![]() تاريخ عضويت: Oct 2013
محل سكونت: تبریز
سن: 70
اسم واقعی: تیمور
پست ها: 104,008
تشكرها (از ديگران): 24,111
تشكر شده 41,554 بار در 27,682 پست
![]() پاداش داده شده 1,858 مرتبه تاکنون 1,180 مرتبه با چوق تشکر کرده تشکر شده با چوق 1,752 مرتبه
|
![]() قصد زلف یار داری در سر ای دل هی مکن مرد این سودا نه ای با دلبر ای دل هی مکن دولت بوسیدن پایش تمنا می کنی زین هوس تا سر نبازی بگذر ای دل هی مکن عقل می گوید: غم ناموس خور، بگذر ز عشق عاشقی را نیست اینها در خور ای دل هی مکن گرچه برد آزار و جور از حد رقیب سنگدل چون توان کردن جدایی زین در ای دل هی مکن پیش شمع روی او پروانه شو، ز آتش مترس جان بخواهد سوختن، فکر پر ای دل هی مکن گفته ای کز عشقبازی توبه خواهم کرد، کرد بیش از این تدبیر کار منکر ای دل هی مکن می کنی سودا که روزی دربر آری قامتش سرو سیمین بر، نیاید در بر ای دل هی مکن درد باطن سوز جانم عرضه پیش هر طبیب چون نخواهد شد به درمان کمتر ای دل هی مکن وصل مهرویان سیم اندام نسرین بر طلب سعی بی سود است کردن بی زر ای دل هی مکن جام می نوش از کف ساقی که در دور لبش توبه کفر است از شراب و ساغر، ای دل هی مکن چون نسیمی از لب لعلش طلب کن سلسبیل تکیه بر فردا و آب کوثر ای دل هی مکن |
||||||||
![]() |
![]() |
![]() |
#223 | ||||||||
مدير انجمن شعر و ادبيات ![]() تاريخ عضويت: Oct 2013
محل سكونت: تبریز
سن: 70
اسم واقعی: تیمور
پست ها: 104,008
تشكرها (از ديگران): 24,111
تشكر شده 41,554 بار در 27,682 پست
![]() پاداش داده شده 1,858 مرتبه تاکنون 1,180 مرتبه با چوق تشکر کرده تشکر شده با چوق 1,752 مرتبه
|
![]() با بخت سعد یارم چون هست یار با من شادی چو آن من شد، غم را چه کار با من؟ پیرامن دل من غم را چه زهره گشتن چندان که همنشین است آن غمگسار با من منصوروار گشتم مستغرق اناالحق ای مدعی رها کن آن گیر و دار با من گر دشمن سبکسر نازد به سیف و خنجر زانم چه باک؟ چون هست آن ذوالفقار با من من موسی کلیمم در وادی مقدس هست از شجر سخنگو آن شجره نار با من از باده «سقاهم » چون من همیشه مستم کی گیرد آشنایی خمر و خمار با من؟ یاری ز بخت و دولت سهل است اگر نباشد از فضل حق چو یار است آن بختیار با من صد شهر و صد ولایت هردم چرا نبخشم چون من ز شهر یارم، آن شهریار با من (خار از حسد بر آتش بگذار تا بسوزد چون روز و شب رفیق است آن گلعذار با من) همچون خلیل از آتش کی غم خورد نسیمی زر خالص است اینک صاحب عیار با من |
||||||||
![]() |
![]() |
![]() |
#224 | ||||||||
مدير انجمن شعر و ادبيات ![]() تاريخ عضويت: Oct 2013
محل سكونت: تبریز
سن: 70
اسم واقعی: تیمور
پست ها: 104,008
تشكرها (از ديگران): 24,111
تشكر شده 41,554 بار در 27,682 پست
![]() پاداش داده شده 1,858 مرتبه تاکنون 1,180 مرتبه با چوق تشکر کرده تشکر شده با چوق 1,752 مرتبه
|
![]() گل ز خجالت آب شد پیش رخ نگار من سرخ برآمد از حیا لاله ز شرم یار من مست جمال خود کند عالم امر و خلق را برقع اگر برافکند ساقی گلعذار من مست شراب آرزو، کی رهد از خمار غم؟ تا نخورد به صدق دل باده خوشگوار من بر تن مرده می دمد چون نفس مسیح جان هر طرفی که می رود بوی گل و بهار من تا شده ام چو مقبلان صید کمند سنبلش هست به رغبت آمده شیر فلک شکار من (شمس منیر کی بود چون مه بدر گلرخم؟ سرو قدش نهال جان ورد رخش دثار من) مصحف حسن دلبرم هست دو چارده ولی سی و دو است از آنکه آن ماه دو پنج و چار من من که ز مجلس ازل مست اناالحق آمدم چون نزند شه ابد بر سر عرش دار من ای که ز عشق گفته ای دست بدار و توبه کن عشق جمال دلبران تا ابد است کار من سنگ فنا ز آسمان گر برسد چه باک از آن شکر که نیست از عمل شیشه زهد، بار من (هست نسیمی! در جهان سی و دو نطق لایزال روز به محشر جزا دولت برقرار من) |
||||||||
![]() |
![]() |
![]() |
#225 | ||||||||
مدير انجمن شعر و ادبيات ![]() تاريخ عضويت: Oct 2013
محل سكونت: تبریز
سن: 70
اسم واقعی: تیمور
پست ها: 104,008
تشكرها (از ديگران): 24,111
تشكر شده 41,554 بار در 27,682 پست
![]() پاداش داده شده 1,858 مرتبه تاکنون 1,180 مرتبه با چوق تشکر کرده تشکر شده با چوق 1,752 مرتبه
|
![]() گر شبی بازآید از در شمع جان افروز من بر چراغ مهر و نور صبح خندد روز من گر مرا روزی خیالش روی بنماید به خواب مطلع اقبال گردد طالع فیروز من تا سحر هر شب چو شمع از آتش هجران یار دیده گریان است و می سوزد دل پرسوز من پیش ابروی تو می خواهم که جان قربان کنم پرده بردار از رخ، ای عید من و نوروز من تا نهان کردی ز من رخ، یک نفس غایب نشد صورت روی تو از چشم خیال اندوز من کی تواند کرد عاشق گوش بر پند ادیب؟ زحمت خود می دهی ای پیر پندآموز من چون نسیمی هر که او شد بنده فضل اله کی تواند کو ببیند شمع جان افروز من |
||||||||
![]() |
![]() |
![]() |
به اشتراک بگذارید |
برچسب ها |
فارسی, نسیمی, اشعار, دیوان |
كاربران در حال ديدن تاپیک: 1 (0 عضو و 1 مهمان) | |
ابزارهای موضوع | جستجو این تاپیک |
حالت نمایش | |
|
|