![]() |
|
پورتال پرشين | راهنمایی | جــوایز | IShop | وبلاگ پرشین | تماس با ما |
![]() ![]() |
|
ابزارهای موضوع | جستجو این تاپیک | حالت نمایش |
![]() |
#1 | ||||||||
معاونت سایت ![]() تاريخ عضويت: Oct 2013
محل سكونت: اصفهان
سن: 22
اسم واقعی: یلدا
پست ها: 51,076
تشكرها (از ديگران): 25,635
تشكر شده 19,172 بار در 11,414 پست
![]() پاداش داده شده 1,584 مرتبه تاکنون 1,178 مرتبه با چوق تشکر کرده تشکر شده با چوق 601 مرتبه
|
![]()
رودکی از درخشانترین ستارههای آسمان ادبیات عالم است، که روزگار و آثار او هنوز به طور کامل تحقیق نشده است. هر چند دربارهی این سخنور بزرگ محققان زیادی از کشورهای گوناگون آثار فراوان آفریدهاند، ولی هنوز چندین لحظهی روزگار و آثار شاعر ناروشن مانده است. یکی از آن مسئلههای ناروشنی که در طول هزار سال مورد بحث است، نابینایی رودکی است. از شاعر همزمان او، ابوزراعهی گرگانی، تا امروز ادیبان و دانشمندان زیادی دربارهی این مسئله اندیشههای مختلف خود را بیان کردهاند، آن اندیشهها را دانشمند معروف تاجیک عبدالغنی میرزایف چنین دستهبندی نموده است: «اخباراتِ در این باره باقی گذاشتهی مؤلفان سرچشمهها را اگر جمع بست (جمعبندی) نماییم، ممکن است آنها را به پنج قسم جدا کرد: یک قسم مؤلفان او را «اکمه»، کور مادرزاد، مینامند؛ قسم دوم او را شاعر نابینا تصویر کرده و دربارهی سر کرده (آغاز) زمان کور شدن او چیزی نمیگویند؛ قسم سوم او را شاعر تیره چشم گفتهاند؛ قسم چهارم چنین عقیده دارند که رودکی در پایان عمر کور شده و نابینا گردانده شده است؛ نهایت گروه پنجم در این باره به کلی خاموش ماندهاند».(1) گروه بزرگ ادیبان و دانشمندان امثال محمد عوفی، هرماناته، جیمز دار مستتر، (2) شبلی نعمانی، صدرالدین عینی، ذبیحالله صفا، بدیعالزمان فروزانفر، غلامحسین یوسفی، سمناف، طاهر جان اف و صدری سعدییف رودکی را کور مادرزاد دانستهاند. دلیل اساسی آنها معلومات ذیل محمد عوفی در لبابالالباب است: «رودکی از نوادر فلکی بوده است و در زمرهی انام از عجایب ایام. اکمه بود، اما خاطرش غیرت خورشید و مه بود. بصر نداشت، اما بصیرت داشت... چشم ظاهر بسته داشت، اما چشم باطن گشاد»(3) جای دیگر باز تأکید شده است: «و از مادر نابینا آمده، اما چنان ذکی و تیزفهم بود که در هشت سالگی قرآن تمامت حفظ کرد».(4) آنگونه که معلوم ا ست، تذکرةلباب الالباب را محمد عوفی تقریباً سیصد سال پس از درگذشت رودکی نوشته است. همچنین تذکرهی مذکور را عوفی در هندوستان تألیف کرده است. از این رو، همهی اطلاعات او موثق نیست. دانشمند معروف انگلیسی براون، که بار اول این تذکره را برای چاپ آماده نموده است نیز درمقدمهی آن نوشته است: «در بعضی موارد، مخصوصاً دربارهی اطلاعات و معلوماتی که از زندگانی شاعران و نویسندگان به دست میدهد، فوقالعاده ناقص، کوتاه و ناامید کننده است...»(5) ما از بررسی نظر همهی محققان مذکور خودداری نموده و از روی ضرورت تنها به بررسی برخی از آنها میپردازیم؛ زیرا در آثار سعید نفیسی، میرزایف و به خصوص طاهرجاناف و اعلاخان افصحزاد، در این باره به طور مفصل سخن رفته است. چنان که یاد شد، اولین کسی که به کوری رودکی اشاره کرده است شاعر همزمان او، ابوزراعهی گرگانی، است که طعنهآمیز نوشته: اگر به دولت به رودکی نه همسانم،*** عجب مکن، سخن از رودکی نه کم دانم. اگر به کوری چشم او بیافت گیتی را،*** ز بهر گیتی من کور بود نتوانم. هزار یک زان، کو یافت از عطای ملوک،*** به من دیهی، سخن آید هزار چندانم.(6) همهی محققان گروه اول، از جمله طاهر جاناف، ابیات مذکور را «دلیل قویترین» کور مادرزاد بودن رودکی دانستهاند. ولی به نظر ما در شعر بالا ابوزراعه ادعا دارد که رودکی برای دریافت ثروت و دولت نور چشمان خود را از دست داده و کور شده، اما من نمیخواهم برای ثروت کور شوم، یعنی ابوزراعه از روی حسد به رودکی طعنه زده است که برای مال و ثروت تمام هستی خود را بخشیده است. به کور مادر زاد هیچ گاه چنین طعنه را روا نمیدارند، زیرا آن کار خداوند دانسته میشد که به اختیار بنده نیست. بنابراین، برای به ثبوت رساندن این اندیشهی کور مادرزاد بودن رودکی هنوز دلیلی قوی موجود نیست. از این جاست که بعضی محققان گروه اول هم به این اندیشه شک آوردهاند. یکی از اولین دانشمندانی که به کور مادرزاد بودن رودکی شبهه نموده، هرمان اته است. او در رسالهی خود اول در چند مورد به تأثیر معلومات لبابالالباب و سرچشمههای دیگر تأکید کرده است که رودکی «بصر نداشت»، «از مادر نابینا آمده»، ولی در پایان اثر به نابینایی شاعر شبهه کرده است. (7) یک گروه دانشمندان از قبیل سعید نفیسی، برتلس، عبدالحسین زرین کوب، مجتبی مینوی، میرزایف، گراسیماف، زند میرزازاده اندیشهی کور مادرزاد بودن رودکی را رد نموده و در آخر عمر کور کرده شدن او را تأکید کردهاند. دلیل اساسی این گروه قبل از همه معلومات احمد ابن علی ابن عمر المنینی در شرح کتاب یمینی و حمیدالدین ابوعبدالله محمود ابن عمر نجاتی نیشابوری در بساطین الفضلا و ریاحین العقلا است که در قرن هجدهم تألیف شدهاند. اشارهی نجاتی «وقد سمله فی آخر عمره»، به معنی میل کشیدن چشم شاعر در اواخر عمر اوست و سعید نفیسی و پیروان او با مثالهای زیاد از اشعار باقیماندهی شاعر، که در آنها تصویرهای بصری جای دارند، این اندیشه را ادامه دادند. در رودکیشناسی شوروی اندیشهی کور کردن شاعر زود قبول شد و محققان سعی مینمودند که آن را با دلیلهای تازه تقویت دهند. این پیش ازهمه به جنبهی اجتماعیگرایی ادبیاتشناسی شوروی بستگی داشت؛ زیرا کور کردن شاعر از طرف حاکمان برای بلند نمودن مقام اجتماعی او دلیلی قاطع محسوب میشد. از این جاست که حتی مردمشناس معروف شوروی گراسیماف تنها به همین خاطر سعی نموده است که فرضیهی کور کردن شاعر را از هر راه و وسیله تقویت بخشد. در این راه او حتی به ساختهکاری (جعل و تحریف) و بیمنطقیها روی آورده که همهی آنها را طاهر جاناف با دلایل مستند نشان داده است. محققان برای تأیید این قضیه دلیل کور کردن رودکی را به خاطر ارتباط او با قرمطیان دانستهاند. این مسئله را نیز طاهر جاناف خیلی عمیق بررسی نموده و در فصل «افسانهی قرمطی بودن نصر دوم و نزدیکان او. آیا رودکی قرمطی بود؟» با دلایل فراوان به چنین نتیجهای میرسد که «نصر دوم، بلعمی و رودکی با قرمطیها هیچ مناسبتی نداشتند. حکایات راجع به عزل نصر دوم، قتل بلعمی و کور کردن رودکی با حقایق تاریخی موافق نیست».(8) یکی از دلیلهای نابینا دانستن رودکی اشارههای دقیقی، فردوسی و ناصرخسرو به «شاعرتیرهچشم» بودن اوست، که اکثر محققان به آن تکیه کردهاند. از جمله دقیقی گفته است: استاد شهید زنده بایستی*** وان شاعر تیره چشم روشنبین.(9) همهی محققان توصیف تیره چشم را به معنی کور پذیرفتهاند. ولی در زبان فارسی (تاجیکی) «تیره» معنی تماماً سیاه را ندارد و مرادف واژهی خیره میباشد، که تابش معنایی نیمه تاریک را میدهد. مثلاً فردوسی بارها کلمههای تیره رنگ و تیرهفام را در همین معنا استفاده کرده است: هوا تیرهفام و زمین تیره گشت، *** دو دیده درون اندرون خیره گشت. *** هم اندر زمان تیرهگون شد هوا، *** به زیر آمد آن فرمان روا. (10) در بیت ذیل مولانا جلالالدین بلخی نیز تیره به معنی خلاف روشن استفاده شده است: تیره چشمیم و در آب روشنیم،*** ما چه کشتیها به هم بر میزنیم. (11) در آثار سعید نفیسی، میرزایف، نصرالله امامی، اعلاخان افصح زاد و امثال آنها مثالهای فراوانی آورده شدهاند که کور مادرزاد بودن رودکی را رد مینمایند و نیاز به ذکر آنها نیست. یکی ازمهمترین و معتبرترین سرچشمهها دربارهی روزگار رودکی اشعار خود اوست، که متأسفانه محققان به آن کمتر توجه کردهاند. قبل از همه باید گفت که در اشعار باقیماندهی رودکی به کوری او صریحاً اشاره نشده است، تنها در قطعهی زیر تعبیر «کوری کردن» به نظر میرسد که شاعر خطاب به راویاش مج گفته است: ای مج، کنون تو شعر من از بر کن و بخوان.*** از من دل و سگالش، از تو تن و روان. کوری کنیم و باده خوریم و بویم خوش،*** بوسه دهیم بر دو لبان پریوشان. (12) اعلاخان افصحزاده ترکیب «کوری کردن» را به معنی «عیش راندن و خود را به غفلت و فراغت زدن و زندگی را نادیده انگاشتن» شرح داده است. (13) ولی به نظر ما در شعر مذکور ترکیب «کوری کردن» درمعنی اصلیاش فهمیدن هم ممکن است؛ زیرا در بیت اول شاعری به راوی مراجعت نموده و از بر کردن و خواندن شعرهای نواش را خواسته است. شعر مذکور به احتمال قوی در دورهی پیری شاعر پس از نابینا شدنش نوشته شده است. شاعر خوشبین و حیات دوست با وجود نابینایی خوشگذرانی عمر را اولی دانسته و آن را تلقین نموده است. رودکی در قطعهی دیگر خود، که آن هم در دورهی پیری سروده شده است، به شاعر همزمانش خسروانی، که او را به خاطر رنگ کردن موی طعنه زدست، چنین جواب میدهد: من موی خویش را نه از آن میکنم سیاه،*** تا باز نوجوان شوم و نو کنم گناه. چون جامهها به وقت مصیبت سیه کنند،*** من موی از مصیبت پیری کنم سیاه.(14) شعر مذکور نیز دلیل بر بینایی شاعر است؛ زیرا شخص نابینا اولاً، به آراستن ظاهری و رنگ کردن موی دست نمیزند و نیازی هم ندارد. ولی شاعر حیاتدوست از یک طرف برای حفظ زیبایی و حسن خداداد خود و از سویی دیگر جهت مبارزه با پیری به این کار دست زده است. ثانیاً، شاعر در شعر مذکور تنها از مصیبت پیری یاد کرده است. اگر او کور مادرزاد میبود و یا وی را کور میکردند، حتماً به آن مصیبتها اشاره مینمود. در این مسئله به خصوص قصیدهی حسب حالی «شکایت از پیری» رودکی، که خوشبختانه تا امروز کاملاً باقی مانده است، دلیل معتبری است. خودِ نبودن اشارههای به کور مادرزاد بودن شاعر در این قصیده بهترین دلیل است. رودکی در قصیدهی مذکور هم اساساً از پیری شکایت کرده که سبب کوری او شده است. اگر رودکی کور مادرزاد میبود یا او را کور میکردند، حتماً شکایت از تقدیر و دشمنان خود میکرد؛ زیرا در قصیده به مهمترین لحظهها و جنبههای حیات و شخصیتش مانند در جوانی زیبا و خوشاندام، سیهموی و سیم دندان، همیشه خوشحال و شادمان بودن، عشقورزیهای زیادش، داشتن استعداد بلند سخندانی و سرودخوانی واهل طرب بودن، سپس صاحب زن و فرزند شدن، خدمت در دربار، شهرت اشعارش، رابطه با ثروتمندان، دریافت عطاهای فراوان و غیره اشاره شده است. در ضمن باید گفت که در واقع در قصیده تصویر شخصیت خیلی مهم است. اگر در غزل و نوعهای دیگر شعر تصویر عالم باطنی انسان به طور کلی و عمومی صورت گیرد، در قصیده تصویر بیشتر جنبهی انفرادی داشته و شخصیت ممدوح (در قصیدهی مدحی) یا شخصیت خود شاعر (در قصیدهی حسب حالی) تجسم مییابد. از این رو، در قصیدهی مذکور شخصیت شاعر و قهرمان غنایی شعر عینیت دارند. بیت آخرین یا مقطع این قصیده هم دلیل قاطعی است بر کور مادرزاد نبودن شاعر: کنون زمانه دیگر گشت و من دیگر گشتم، *** عصا بیار، که وقت عصا و انبان بود. (15) همانگونه که معلوم است، هیچ کور مادرزاد بدون عصا نمیتواند حرکت کند، یعنی آلت و یاور اساسی کوران از قدیمالایام تا امروز عصا است. اگر رودکی کور مادرزاد بود، در آخر عمر نمیگفت که اکنون نوبت به دست گرفتن عصا رسیده است. شاید بعضی محققان همانطوری که طاهر جاناف نسبت به کلمههای مربوط به دیدن و شنیدن گفته است، ادعا کنند که در بیت مذکور عصا گرفتن به معنی مجازی استفاده شده است. البته عصا گرفتن در زبان تاجیکی معنای مجازی پیر و ناتوان شدن، خمیده قامت گشتن، محتاج شدن و حتی عزادار شدن را میدهد. ولی در این بیت کلمهی عصا دوبار تکرار شده است و عصای اول، که با تأکید گفته شده است، معنی اصلی و واقعی را دارد. بر اساس گفتههای بالا میتوان به چنین نتیجهای رسید که بینایی رودکی در حقیقت ضعیف، یعنی تیره، بوده است، که آن نیز یا به طور مادرزادی یا بر اثر بیماری به وجود آمده است. طبیعی است که سستی و ضعیفی بینایی با مرور زمان بیشتر شده و در آخرهای عمر شاعر باعث نابینا شدن او شده است. از رودکی شناسان به این نتیجه، بار اول میرزایف نزدیک شده بود، او درست به نتیجه رسیده بود که رودکی ضعف بینایی داشته و بر احتمال دچار شدن او به بیماری آب مروراید تأکید کرده بود، که کاملاً طبیعی است و امروز هم زیاد شایع است. ولی متأسفانه میرزایف این اندیشهی خود را به پایان نرسانده و با دلایلی تقویت ننمود و بر عکس از اندیشهی سعید نفیسی جانبداری نموده و بر فرضیهی کور کردن رودکی تأکید کرده.(16) دانشمند دیگر تاجیک رزاق غفاراف نیز درمقالهی «عاید به کور مادرزاد بودن یا نبودن رودکی» در این باره تعمق نموده و با مثالهای زیاد از اشعار خود شاعر اندیشهی کور مادرزاد بودن او را رد مینماید و کور کرده شدن وی را به شرایط تاریخی و سیاسی دورانش، یعنی جنبش قرمطیه، وابسته میداند.(17) پس از سی سال دانشمند تاجیک آته خاناف درمقالهی «سر دفتر ما نابینا نبود» از نو به این مسئله روی آورده و نه تنها کور مادرزاد بودن شاعر را رد میکند، بلکه بر بعداً کور کرده نشدن او تأکید میکند.(18) سال 1373 ش / 1994 م کتاب استاد دانشگاه اهواز ایران نصرالله امامی رودکی - استاد شاعران به چاپ میرسد، که فصل هشتم آن «بینایی یا نابینایی» به مسئلهی کوری رودکی اختصاص داده شده است. مؤلف مثالهای فراوان را از آثار شاعر و سرچشمههای تاریخی و ادبی مورد تحلیل قرار داده و به این نتیجه میرسد که «رودکی به احتمال قرین به یقین کور بوده است، ولی این کوری نمیتوانسته مادرزادی بوده باشد؛ و شاید شاعر در بخش اعظمی از عمر خود با ضعف بینایی رو به رو بوده و در اواخر عمر نابینا شده و شهرت نابینایی او در منابع پس از وی و آثار متأخران به همین سبب بوده است».(19) دانشمند دیگر ایرانی مظفر سربازی نیز در فصل هفتم اثر خود، «رودکی»، نابینایی شاعر را مورد بحث قرار داده و به این نتیجه میرسد، که «در اواخر عمر دچار نابینایی شده است»(20) و سبب کوری وی بیماری آب مروارید بوده که میل کشیدن هم برای درمان این بیماری بوده است.(21) به این ترتیب، بحث در اطراف مسئلهی نابینایی رودکی خیلی طولانی و گسترده است و در مرحلهی کنونی بر اساس دلایل به دست آمده میتوان به چنین نتیجهای رسید که بنیادگذار ادبیات کلاسیک فارس و تاجیک کور مادرزاد نبوده، و بر اثر سستی و بیماری به هنگام پیری نابینا شده است. از این رو، هنگام تصویر سیمای شاعر، و به خصوص ایجاد مجسمهی او، این نکته باید در نظر گرفته شود. پینوشتها: 1. میرزایف، ابوعبدالله رودکی، ص 186. 2. James Dermesteter. 3. عوفی، لبابالالباب (از رودکی چاپ براون و با اهتمام محمد عباسی)، ص 493. 4. همانجا. 5. همان، ص 11. 6. جمعی از نویسندگان، اشعار همعصران رودکی، ص 136. 7. Ethe H. Rudagi. der samanidendichter// nacrichten 5on der Koniglichen gesellschaft der g. a. uni5ersitat zu gottingen, 1873, pp. 667-668. 8. طاهرجاناف، رودکی، روزگار و آثار (تاریخ تحقیق)، ص 149. 9. دقیقی، دیوان دقیقی، ص 106. 10. فرهنگ زبان تاجیکی، صص 364-365. 11. ملا احمد، اندرزنامهی مولانا جلالالدین روسی، ص 50. 12. رودکی، نسیم مولیان، ص 81. 13. افصحزاده، آدمالشعرا رودکی، 2003، ص 169. 14. رودکی، نسیم مولیان، ص 183. 15. همان، ص 44. 16. میرزایف، ابوعبدالله رودکی، ص 191. 17. غفاراف، رزاق، «عاید به کور مادرزاد بودن یا نبودن رودکی»، گزیتهی (روزنامهی) معلمان (1958/8/5) 18. آته خاناف، «سر دفتر ما نابینا نبود»، ادبیات و صنعت (1988/12/22). 19. امامی، رودکی، استاد شاعران، ص 82. 20. سربازی، رودکی، ص 90. 21. همان، ص 91. منبع مقاله : ملا احمداف، میرزا؛ (1393)، پیرامون رودکی و رودکی شناسان، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ اول نویسنده: میرزا ملا احمداف رودکی همچون بنیادگذار ادبیات تاجیک و فارس نه تنها در وطنش تاجیکستان، بلکه در همهی کشورهای فارسی زبان، به خصوص ایران، شهرت بسزایی دارد. دربارهی احوال و آثار او دانشمندان ایرانی چندین اثر گرانبهای علمی آفریدهاند که اثر استاد سعید نفیسی احوال و اشعار ابوعبدالله ابن محمد رودکی سمرقندی نمونهی بر جستهی آن بوده که از مهمترین اثرهای جامع در رودکی شناسی عالم محسوب میشود. افزون بر این، به قلم دانشمندان ایرانی مقالات زیادی تألیف شده و در نشریههای گوناگون به چاپ رسیدهاند که دسترسی به بعضی از آنها برای خوانندگان دشوار است. از اینرو، پژوهشگر و روزنامهنگار شناخته شده علی دهباشی، سردبیر مجلهی معروف بخارا- که پیشتر با عنوان «کلک» به چاپ میرسید - با در نظر گرفتن این ضرورت به گردآوری آن مقالات پرداخته، و تحت عنوان «یاد یار مهربان» به طبع رسانده است. مجموعهی یاد یار مهربان (1) بهترین مقالههای علمی را، که دانشمندان معروف ایران دربارهی احوال و آثار رودکی تألیف کردهاند، در بر میگیرد. در «یادداشت» علی دهباشی، که مجموعه با آن آغاز مییابد، به مهمترین لحظههای روزگار و آثار شاعر اشاره، و بر ارزش والای اشعار او تأکید شده است. مقالهی اول مجموعه «رودکی» به دانشمند معروف ایرانی محمد دبیر سیاقی تعلق دارد که در آن شرح حال مختصر شاعر داده شده است. در ضمن در مقاله به بعضی مسئلههای بحثبرانگیز احوال و آثار شاعر اشاره شده است. از جمله مؤلف مسئلهی نابینایی شاعر را به میان گذاشته و تأکید مینماید که «گروهی ازتذکرهنویسان به کوری مادرزادی او اشاره کردهاند» (ص 19). پس از نقل معلومات منابع گوناگون امثال اشعار ابوزراعهی گرگانی، دقیقی، فردوسی، ناصر خسرو و ابیات خود رودکی به نتیجهای میرسد که قابل توجه است: «گویا گفتهی درست آن باشد که محمود ابن عمر نجاتی، صاحب کتاب بساطینالفضلا و ریاحینالعقلا که در سال 709ق تألیف شده و شرح تاریخی عبتی است، از آن یاد کرده و آن این که رودکی در پایان عمر کور شده است»" (ص 20) در حقیقت بررسی عمیق مسئلهی مذکور و دلایل زیاد دیگر درستی این اندیشه را به ثبوت میرسانند. مؤلف مقاله همچنین به بحث در بارهی مقدار اشعار رودکی اشاره نموده، و دلایل استادی او را چنین شرح داده است: «سرّ این سرشناسی و استاد مسلم شناخته شدن رودکی را در چند نکته باید جست: یکی، مایهوری طبع سخنآفرین اوست که از نیرومندی حافظه، دید ژرف و توجه عمیق به مبانی ادب و دانش زبان نتیجه شده است؛ دیگر، قدرت تصور و دورپردازی خیال اوست در خلق مضمونهای باریک و همه فهم و لطیف. نکتهی سوم، که در نازک خیالی رودکی و بیشتر شاعران قرن چهارم اثر عمیق دارد و از مختصات شعر این دوره شناخته میشود، توانایی شاعر در وصف طبیعت و توصیف مناظر طبیعی و ساختن مضمونهای شاعرانه از تلفیق عوامل زیبا و سادهی آفرینش است، چیزی که برای همه کس زیبایی و قابلیت درک دارد و در لباس تشبیهاتی است که ارکان آن از صور محسوس مایه گرفته، و در قالب صوری از خیال است که اجزای آن در عالم خارج موجود و برای همه کس محسوس است» (ص 22) در مقالهی دیگر محمد دبیر سیاقی «سیزده ره صدهزار» مسئلهی تعداد اشعار شاعر به میان گذاشته شده است. مؤلف در اطراف معلومات لباب الالباب و مخصوصاً شعر مشهور رشیدی سمرقندی بحث گشاده و مصرع «شعر او را من شمردم سیزده ره صد هزار» را در شکل زیرتصحیح مینماید: «شعر او را من شمردم سی رده: ده، صد، هزار» و به چنین نتیجهای میرسد: «ده، صد، هزار، یعنی عدد ده، به علاوه صد به علاوهی هزار که میشود هزار و صد و ده (1110) و چون این رقم هزار و صد و ده را در سی (سیصف) بنویسیم (یعنی مانند ارقام جمع امروز زیر هم قرار دهیم) عدد سی و سه هزار و سیصد (33300) به دست میآید که رقم بسیار معقولی است برای شمارهی ابیات رودکی» (ص 309- 310). این پیشنهاد دبیر سیاقی، که سال 1358 ش/ 1979م در مجلهی یغما بیان شده بود مورد قبول اهل علم و ادب قرار نگرفت. مقالهی بدیعالزمان فروزانفر «رودکی» نیز به شرح حال شاعر اختصاص دارد. مؤلف قبل از همه نام و نسب و زادگاه شاعر را معیّن نموده و سپس به بررسی مسئلهی کوری رودکی میپردازد. او معلومات سرچشمهها را در این باره ذکر نموده و نتیجه میگیرد که شاعر در آغاز نابینا نبوده و بعد او را کور کردهاند و هنگام نظم کلیله و دمنه او کور بوده است. طوری که بعدتر خواهیم دید او از این اندیشهی خود برگشته و سعی مینماید که کور مادرزاد بودن رودکی را به ثبوت رساند. فراوزانفر دربارهی مقدار اشعار رودکی تعمق نموده و گفتهی رشیدی سمرقندی را مبالغه میداند؛ زیرا میگوید: «نسبت این مقدار شعر به شاعری که در ابتدای ظهور کلام منظوم بوده و هنوز زبان برای تعبیرات ادبی پرورش کامل نیافته بود و شعر گفتن به آسانی دست نمیداد، به سهولت قابل قبول نیست» (ص30). به این اندیشهی فروزانفر نمیتوان راضی شد؛ زیرا زبان فارسی دری در این دوره خیلی تکامل یافته و به اوج رشد و پختگی رسیده بود. تألیفِ نه تنها اشعار فراوان، بلکه آثار پر بهای علمی و دینی، حتی دانشنامهی منظوم حکیم میسری و چند شاهنامهی منظوم و منثور، گواه پیشرفت آن است. تنها پختگی زبان وادب این دوره باعث ماندگاری و ادامهی آنها در سدههای بعد شده است. تقریباً پس از بیست سال به مناسبت جشن 1100 سالگی استاد رودکی، بدیعالزمان فروزانفر در یکی از همایشهای علمی در بارهی اشعار شاعر سخنرانی کرد که همان در قالب یک مقالهی علمی تحت عنوان «شعر و شاعری رودکی» به چاپ رسید. این مقاله نیز در مجموعهی یاد یار مهربان گنجانده شده است. در این مقاله فروزانفر بر اساس اشعار رودکی، که از منابع نسبتاً قدیمی و نزدیک به زمان شاعر مانند لغت فُرس اسدی طوسی، تاریخ سیستان، تاریخ بیهقی، ترجمان البلاغه، حدایق السّحر، تحفةالملوک، لباب الالباب، المعجم گردآوری شدهاند، دربارهی اشعار او ملاحظات تازهی خود را بیان نموده است. پیش از همه او تاریخ سروده شدن چند شعر مشهور شاعر را معیّن کرده و در ضمن اشتباهاتی را، که گویا در نخستین مقالهاش راه داده است، اصلاح مینماید. مثلاً او قبلاً دربارهی سفر نصر بن احمد به هرات و سروده شدن قصیدهی «بوی جوی مولیان» در آن جا تردید داشت. پس از جست و جوهای علمی و یافتن دلایل تازه، وقت سفر و سرایش قصیدهی مذکور را معیّن مینماید. در این مقاله مؤلف مسئلهی کوری رودکی را عنوان نموده و اشتباه دیگر خود را، که در بارهی کور مادرزاد بودن شاعر تردید کرده بود، اصلاح نموده و قاطعانه تأکید میکند که «استاد رودکی بدون هیچ گونه شک کور مادرزاد بوده و هرگز جهان و صور حسی را به چشم ظاهر مشاهده ننموده است» (ص107). برای تقویت و اثبات این اندیشه او رودکی را با شاعر عربی زبان ایرانی بشّار بن برد مقایسه میکند و از دیوان او مثالهای فراوانی میآورد که با وجود کور بودن به دیدن و رنگها اشاره نموده است. متأسفانه دلایل مؤلف هنوز کاملاً مورد پذیرش نیستند و اندیشهی نخستین او که در مقالهی اول بیان کرده به حقیقت نزدیکتر است؛ در این باره ما در مقالهی دیگر بحث مفصل کردهایم («بار دیگر در بارهی نابینایی رودکی»). فروزانفر در این مقاله به مسئلهی مقدار اشعار رودکی نیز اشاره نموده و شبههی خود را به اندیشهی محمد عوفی و رشیدی سمرقندی در این باره رد مینماید و مبالغهآمیز نبودن گفتهی آنها را تأکید میکند. همچنین درمقاله به زبردستی رودکی در آفریدن قالبهای شعر فارسی مانند قصیده، قطعه، غزل، مثنوی و رباعی و سهم برجستهی او در رشد و تکامل زبان فارسی دری اشاره شده است. در مقالهی عبدالحسین زرین کوب «رودکی - شاعر روشنبین» نیز سخن از شرح احوال و آثار شاعر میرود. مقاله با تصویر زمان پیری رودکی، که در قصیدهی «شکایت از پیری» بازتاب یافته است، آغاز مییابد. سپس مؤلف مسئلهی کوری رودکی را مطرح نموده و به معلومات منابع اشاره میکند که به نظر ما کاملاً درست است: «...گویی کوری نیز مثل پیری و سستی و ناتوانی فقط در سالهای پایان عمر به سراغ او آمده است» (ص37). زرینکوب همچنین در خصوص کور کردن شاعر با شکنجه تردید نموده است. درمقاله مسئلهی بازتاب وضع بخارا، به خصوص حیات دربار سامانیان و زندگی همراه با لاابالیگری خود شاعر در اشعار باقیماندهی او، به تفصیل بیان شده است. مقالهی جعفر شعار و حسن انوری «دربارهی رودکی و عصر او» به تصویر وضع جهان در سدهی دهم و محیط سیاسی و فرهنگی رودکی آغاز مییابد. سپس شرح مختصر احوال و آثار رودکی با استناد به آگاهیهای منابع ذکر میشود. در فصل «داستان نابینایی رودکی» در بارهی موضوع کور مادرزاد بودن یا بعد نابینا شدن او سخن میرود. مؤلفان مقاله پس از نقل معلومات منابع نظر محققان معاصر را در این باره مورد بحث قرار داده و با ذکر سخنان دانشمند تاجیک مانند میرزایف، که جمعبندی محققان شوروی بود، بحث را به انجام میرسانند. در فصل «رودکی چه مذهبی داشته است؟» مؤلفان دلایلی را ذکر میکنند که گرایش شاعر را به مذهب شیعهی اسماعیلیه به ثبوت میرساند. ولی در آخر تأکید میشود که «او بر خلاف ناصر خسرو در اعتقاد دینی خود استوار نیست و بیش از آن که اندیشهی تعبدی و دینی داشته باشد، اندیشهی فلسفی و آزاد دارد» (ص54). اندیشهی او را آنها نوعی «تفکر اپیکوری» میدانند. مؤلفان مقاله به محتوای اشعار باقیماندهی رودکی توجه نموده و وجود اندیشههای گوناگون فلسفی را در آثار شاعر تأکید میکنند: «در اشعار باقیماندهی رودکی خردگرایی، (2) علمگرایی، (3) بیاعتباری جهان و عشق، لذتگرایی (4) و اندیشهی سعادت (5) دیده میشود» (ص 55). سپس موضوعهای «بیاعتباری جهان و عشق در نظام فکری رودکی» و «سعادت در چیست؟» را مورد بحث قرار میدهد. قسمت آخر مقاله به شرح حکومت سامانیان و شهرهای سمرقند و بخارا در آن دوران اختصاص یافته است. مقالهی «چشمهی روشن» که به قلم دانشمند معروف ایرانی غلامحسین یوسفی تعلق دارد، به تحلیل و بررسی قصیدهی «شکایت از پیری» رودکی اختصاص داده شده است. مؤلف بر اساس این قصیده از یک طرف روزگار شاعر و مهمترین لحظههای زندگی او را مجسم کرده و از سوی دیگر مهارت سخنوری شاعر را آشکار مینماید. غلامحسین یوسفی پس از تحلیل عمیق و همه جانبهی قصیدهی مذکور به این نتیجه میرسد که این قصیده نه تنها یکی از بهترین و معتبرترین سرچشمهها درباره روزگار شاعر است، بلکه نمونهی برجستهی شعر فارسی در طول بیش از هزار سال است: «رودکی در درازای دیرندهی قرنها ازکهنترین سرایندگان پیرست. به علاوه، این قصیده حسب حال او نیز هست و در عین حال نمونهای است از شعر درخشان دری در بیش از یک هزار سال پیش. برای فارسی زبانان و دوستداران شعر و ادب این یادگار گرانمایه از پدر شعر فارسی بیگمان گرانقدر و حفظ کردنی است مانند هر یادگار پدر» (ص 77). شعر دیگر مشهور رودکی، که با عنوان «بوی جوی مولیان آید همی» معروف است، در مقالهی محمد امین ریاحی مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته است. مؤلف پیش از همه به آهنگ و موسیقی شعر توجه نموده و نوشته است: "بوی جوی مولیان آید همی..." شعری در وزنی پر حرکت و وجدآور و نشاطانگیز است که همنوایی و پیوند دلنشین حروف و تکرار ردیف "آید همی" موسیقی مستی بخشی بدان داده است» (ص 78). سپس او تاریخ سروده شدن قصیده را، که بار اول در چهار مقالهی نظامی عروضی سمرقندی آمده است، نقل مینماید، ریاحی تأکید مینماید که کاتبان از همان قدیم در نوشتن شعر، به خصوص مطلع آن، دچار تحریف شدهاند. در چهار مقاله چنین ثبت شده است: بوی جوی مولیان آید همی،*** بوی یار مهربان آید همی. به نظر مؤلف مقاله: «"بوی جوی مولیان" مفهوم دلنشینی ندارد» (ص 80). در حالی که یکی از عاملهای خوش آهنگی و موسیقی شعر، که خود ریاحی در اول مقاله به درستی بر آن تأکیدکرده است، به نظر ما از همین بیان شروع میشود. در همین بیان آهنگی خیلی خوب و تأثیربخش موجود است که شاید انگیزه و الهام بخش شاعر برای سرودن شعر شده باشد. این جا به نظر ما منطق مهم نیست، بلکه مضمون و آهنگ مهم است که مایهی سرود و ترانه هم همین است. ولی متأسفانه بعضی دانشمندان در این شعر نه به آهنگ آن، بلکه بیشتر به منطق توجه نمودهاند. البته منطق و معنی هم برای سرود ضرورت دارد. ولی در بعضی موارد، چون در بیت مذکور، آهنگ و موسیقی نقش اساسی را میبازند و منطق در جای دوم قرار میگیرد. یا خودِ تکرار بیمورد قبح شعر است، ولی در سرود حسن بوده و تأثیر آن را میافزاید. ریاحی سخن را ادامه داده و مینویسد که «تکرار "بوی" در مصرع پیاپی ناخوشایند است» (ص 80)، که کاملاً درست است؛ زیرا در منابع دیگر به جای «بوی» «یاد» آمده، که صحیح است. همچنین در بیان «بوی یار» آهنگی است که در «بوی جوی» نیست، چون درمصرع دوم هم آهنگ مصرع اول ادامه دارد و این آهنگ و واژهی «یار» تنها «یاد» را تقاضا مینماید. یعنی هر دو مصرع کاملاً با هم موازی و هماهنگند. این را تحقیق آوایی آنها هم به ثبوت میرساند. هر دو مصرع بیت دارای یازده آوای مصوت - شش بلند به علاوهی پنج کوتاه - میباشند. مقدار آواهای صامت نیز تقریباً مساوی است. بیشک همین تناسب و موازنهی آواها یکی از عاملهای خوش آهنگی بیت شده است. اگر به بیت از دیدگاه قانون سمّیتری (تناسب) نگریم، به چنین نتیجهای میرسیم که مصرعها از این لحاظ نیز کاملاً با هم سازگارند. وزن مصرعها هم در اساس سمّیتری قرار گرفته و دارای تقطیعها و هجاهای کوتاه و بلند مساوی میباشند. ریاحی به جای «بوی یار» ثبت شدن «یاد یار» را، که سعید نفیسی و فروزانفر پیشنهاد کردهاند، نمیپسندد و ادعا دارد که «ترکیب "آمدن یاد یار" در زبان فارسی به کار نرفته و فصیح نیست» (ص 80). شاید در گویش امروزهی فارسی تعبیر «به یاد آمدن» استفاده نشود. ولی در زبان تاجیکی این بیان معمولی و مستعمَل است. در اشعار گذشتگان نیز این تعبیر فراوان است. در یکی از غزلهای سیّدا، که با مصرع «مرغ بیبال و پری دیدم، دلم آمد به یاد» شروع میشود، «آمد به یاد» همچون ردیف در همهی بیتها تکرار میشود. بر اساس متنهای کهن، که اساساً سرچشمههای تاریخاند، مؤلف مقاله صورت صحیح بیت را چنین میداند: باد جوی مولیان آید همی،*** بوی یار مهربان آید همی. از لحاظ معنی و منطق در واقع ضبط مذکور سالم است، ولی آن خوش آهنگی و موسیقی را ندارد. در مقاله همچنین بدون هیچ توضیحی غزل مشهور رودکی، که با مطلع هر باد، که از سوی بخارا به من آید/ زور بوی گل و مشک و نسیم سمن آید، شروع میشود، به ابوسعید ابوالخیر نسبت داده شده است. در مقاله مسئلههای بحثانگیز خیلی زیاد است که اشاره به همهی آنها در این جا امکان ندارد و به زمان دیگری موکول میشود. ریاحی پس از مقدمهی طولانی به بررسی بیت مشهور حافظ میپردازد که در آن علاوه بر ترکیب مذکور اشاره به «ترک سمرقندی» هم هست. دکتر غنی مراد از «ترک سمرقندی» را امیر تیمور دانسته است. ریاحی در این باره اندیشهی خود را اظهار نکرده و به این نکته توجه مینماید که حافظ بیت رودکی را از کجا گرفته است. به نظر ما در این مسئله هم به نتیجهی قطعی رسیدن درست نیست؛ زیرا ما امروز نه از کتابخانهی حافظ خبری داریم و نه به اشارهی صریح او. بنابراین، به حدس ریاحی، که «این بیت (مطلع "بوی جوی مولیان") در کتابها به نظر حافظ رسیده و از این راه به شعر او راه یافته است» (ص88)، نمیتوان راضی شد. البته حالا نتیجهی قطعی گرفتن ممکن نیست، ولی مسلم است که حافظ اشعار رودکی را در هر شکلی که بوده، نه تنها خوانده، بلکه آموخته است؛ و گرنه بدون خواندن اشعار بزرگان پیشین مانند رودکی بزرگ شدن حافظ نیز امری محال است. نکتهی آخری که در مقاله بیپاسخ مانده است، این است: «در بیت حافظ ابهام و اشکالی هست که ما آن را درست نمیفهمم. سؤال این است که ضمیر «اش» در «نسیمش» به کجا بر میگردد، به ترک سمرقندی یا به سمرقند» (ص88). به نظر ما این جا اشکالی نیست و حافظ از نگاه دستوری هم اشتباهی نکرده است. عیب در خود ماست که بیت حافظ را درست نخواندهایم؛ زیرا اگر ما عبارت «ترک سمرقندی» را به شکل «ترک سمرقندی» (با ی نکره) بخوانیم (یعنی به جای پسوند صفتساز پسوند مشخص ساز)، همهی مشکلات حل میشود. آن وقت در واقع نسیم نه به ترک، بلکه به سمرقند منسوب میشود. در مقالهی «صور خیال در شعر فارسی» دانشمند و شاعر مشهور محمدرضا شفیعی کدکنی تصویرپردازیهای رودکی بررسی شده است. مؤلف مهمترین ویژگیهای تصویرهای موجود در شعر شاعر را به قلم آورده و پیش از همه بر جاندار و متحرک بودن صور خیالهای او تأکید مینماید. شاعر عنصرهای طبیعت را به آدمیان و جانوران مانند کرده و جنبهی پویایی و حرکت را در تصویرها برجسته نموده است. برای آفریدن تصویرها شاعر از عنصرهای طبیعت و عالم حیوانات به طور فراوان استفاده کرده است. از این جاست که «در صور خیال او (رودکی) امور ذهنی و انتزاعی نیز به جامهی امور حسی و مادی در میآیند و اگر یک سوی خیال او مفهومی انتزاعی باشد، سوی دیگر امری محسوس و ملموس خواهد بود» (ص 90). مشاهدههای مؤلف، که اکثراً تازه و جالبند، نه تنها برای بررسی عمیقتر سبک رودکی و خراسانی خیلی مفیدند، بلکه جهت تحقیق قیاسی سبکشناسی آثار شاعران دورههای دیگر نیز سودمند میباشند. از جمله از نظر شفیعی کدکنی: «عنصرهای فرهنگ زردشتی و ایران باستان در آثار باقیماندهی رودکی بیش از عناصر اسلامی و عربی است» (ص 90). به اندیشهی او در اشعار باقیماندهی رودکی تشبیه خیلی زیاد بوده، ولی مجاز و استعاره بینهایت کم است و شاعر به رنگ کمتر توجه دارد و امثال اینها. چون که از آثار فراوان شاعر تا امروز نمونههای خیلی کم باقی ماندهاند، در مسائل مذکور بر آوردن حکم قطعی دشوار است. از این رو، بعضی اندیشههای محقق بحثانگیزند. مثلاً او تأثیر علم را در تصویرهای شاعر نادیده گرفته و تأکید میکند که «تأثیر علم را به هیچگونه در خیال او نمیتوان جست و جو کرد» (ص93). در حالی که در اشعارِ خیلی کم باز ماندهی شاعر تصویرهای مبنی بر علم، حتی علوم دقیق و طبیعتشناسی مانند نجوم، کیمیا، گیاهشناسی، جانورشناسی، طب و غیره را میتوان خیلی زیاد پیدا کرد. در دانشنامهی رودکی، که دو جلد آن چاپ شده است، بیش از دویست اصطلاح علمی در اشعار باقیماندهی شاعر توضیح داده شده است. شفیعی کدکنی نیز در اساس تحلیل صور خیالهای اشعار شاعر به نتیجهی درست میرسد که رودکی کور مادرزاد نبوده است. مقالهی «عناصر بدیعی در شعر رودکی» حمید زرینکوب به نحوهی کاربرد صنایع بدیعی در اشعار بازماندهی شاعر اختصاص داده شده است. مؤلف مقاله بررسی را با ترصیع و موازنه شروع میکند و خیلی ساده و طبیعی بودن آنها را در شعر رودکی با مثالها به اثبات میرساند. به این منوال در مقاله صنایع جناس، تصدیر، مراعات النظیر، تضاد، سیاقت الاعداد، تنسیقالصفات، اغراق، لغز، چیستان و امثال اینها مورد تحلیل قرار گرفته است. ضمناً مؤلف مقاله در بارهی نقش عنصرهای طبیعت در تصویر آفرینی مجازی و استعار تأکید نموده و خیلی ساده و طبیعی بودن آنها را یادآور میشود. پس از بررسی عمیق چند صنعت بدیعی، مؤلف مقاله به این نتیجه میرسد که رودکی از صنایع لفظی به موازنه و از صنایع معنوی به مراعات النّظیر توجه بیشتر داشته و مینویسد: «هرگز معنی و مضمون را فدای صنعتگری نکرده است» (ص132). در مقالهی دانشمند معروف محمد معین «قصیدهی رودکی و استقبال گویندگان» قصیدهی مشهور شاعر «بوی جوی مولیان» تحلیل شده است. پیش از همه تاریخ سروده شدن قصیده بر اساس معلومات چهار مقالهی نظامی عروضی سمرقندی بیان و تأثیر عمیق آن بر امیر سامانی یادآوری شده است. در بعضی منابع این شعر به معزّی نسبت داده شده است. مؤلف مقاله به این مسئله اشاره نموده و با دلیلهایی به رودکی تعلق داشتن آن را به اثبات میرساند. سپس چند شعری که در پیروی از قصیدهی رودکی سروده شده است به طور مقایسهای بررسی و حسن و قبح آنها، نشان داده شده است. در مقالهی اشعار معزّی، مولانا جلالالدین رومی، غلامحسینخان حیرت و سید احمد خان مورد تحلیل قرار گرفتهاند. در پایان مقاله امتیازهای این قصیدهی رودکی بیان، و نظر انتقادی دولتشاه سمرقندی به قصیده بررسی میشود. همانگونه که معلوم است در پیروی و استقبال از قصیدهی «بوی جوی مولیان» تا امروز پیش از صد شعر نوشته شده است، ولی در مقاله تنها چهار شعر مورد بررسی قرار گرفته، و سبب و معیار انتخاب این شعرها هم بیان نگردیده است. به نظر خواننده چنین میرسد که در پیروی از شعر رودکی فقط شاعران مذکور شعر گفتهاند. البته مقالهی محمد معین بار اول سال 1323 ش/1944 م در مجلهی آموزش و پرورش چاپ شده است که آن وقت، اشعار جوابی شاعران دیگر معلوم نبودند. ولی پس از آن در این موضوع چند مقاله به طبع رسید. از این رو، چنانچه اگر در توضیحات مجموعه این مطلب یادآوری میشد، بر ارزش مقاله میافزود. در مقالهی جلالالدین همایی «رودکی و اختراع رباعی» مسئلهی پیدایش نوع رباعی به میان گذاشته شده است. مؤلف پیش از همه تأکید میکند که ایرانیها به زبان عربی به زبان بیگانه نگاه نمیکردند و کلمه و اصطلاحات را به واژههای عربی میساختند و رباعی یکی از آنهاست؛ زیرا خود عربها به جای رباعی دوبیتی میگویند. سپس او به روایت اختراع رباعی اشاره کرده و سهم رودکی را در تشکل و تکامل این نوع آوازهدار شعر نشان میدهد. به اندیشهی جلالالدین همایی وزن رباعی از وزن اشعار پیش از اسلام ایرانی منشأ میگیرد. او میگوید: «پس باید ریشهی رباعی و سایر زحفات هزج را در لحن "اورامین" و نظایر آن در الحان و اشعار زبان پهلوی جست و جو کنیم، که بسیاری از اسرار ملیت و ادبیات فارسی در همین پردهها نهفته است» (ص 158) مقالهی شفیعی کدکنی «رودکی و اختراع رباعی» را میتوان ادامهی مقالهی مذکور جلالالدین همایی دانست؛ زیرا شفیعی کدکنی با دلیلهای تازه از آثار شاعران متصوف عصرهای دهم و یازدهم بر ریشهی ایرانی داشتن رباعی تأکید نموده و به نتیجههای زیر میرسد: «1. رباعی نوعی شعر ایرانی خالص بود که سالها قبل از تولد رودکی در مجامع صوفیه به آن سماع میکردهاند. 2. رباعی در اصطلاح صوفیه بیشتر بر شعرهای فولکوری یا شعرهایی که گویندگانش ناشناخته بودهاند گفته میشده، و اغلب سرودهی مردم عاشق پیشهی کوچه و بازار بوده است...» (ص 168) در واقع رباعی نوعی شعر فارسی و تاجیکی است که در ادبیات شفاهی مردم به وجود آمده و سپس به ادبیات مکتوب وارد شده است و رودکی در تشکل و تکامل آن سهمی بزرگ داشته است. مقالهی «داستان کلیله و دمنهی رودکی» مجتبی مینوی شرح جست و جوهای دو سالهی مؤلف است برای پیدا کردن نسخهی خطی که در آلمان محفوظ بوده، و گویا مثنوی شاعر را در بر میگرفته است. مؤلف به این نتیجه میرسد که آن نسخه «نه کلیله و دمنهی رودکی، بلکه شرح ابیات و امثال و احادیث عربی است که در کلیله و دمنهی، فارسی نصرالله منشی به آنها استشهاد شده، و شارح این ابیات و امثال و احادیث فضلالله ابن عثمان ابن محمد اسفراینی است و نسخه در جزیرهی کثیفون از جزایر دریاچهی قباد آباد کتابت شده است» (ص180). ولی پروفسور ترک زکی ولیدی با محتوای نسخه آشنا نشده و مینویسد: «شرح ابیات عربیای کلیلهی ... بهرامشاهی را ترجمهی منظوم فارسی کلیله و دمنه توسط رودکی پنداشته بوده و چنین نوشته است» (ص 180). مقالهی دیگر مجتبی مینوی، که در مجموعه جای داده شده است، «برزویهی حکیم، رودکی شاعر و نشو و نمای زبان فارسی» نام داشته و با تأکید بزرگی و شهامت زبان فارسی دری آغاز مییابد. سپس مؤلف دربارهی پیدایش زبان فارسی تکیه نموده و مینویسد که «این زبان دری مخصوص پایتخت و مخصوص کسانی بود که پیرامون شاهنشاه میزیستند و با کارهای دولتی مربوط بودند و نوشتهی خود را برای مقامات رسمی دولتی یا برای عموم ایرانیان مینوشتند» (ص 211). یعنی او زبان دری را زبان خاص دربار ساسانیان میداند. مجتبی مینوی هم مثل بعضی ایرانشناسان اروپایی به خراسان و ماوراءالنهر آمدن این زبان را با رویداد حملهی عربها و ناچار مداین را ترک کردن آخرین پادشاه ساسانی، یزدگرد، به همراه درباریان و به مرو آمدن او مربوط دانسته و تأکید میکند که در نتیجهی آن «مرو مرکز زبان درباری شد» (ص211). متأسفانه در مقاله برای اثبات این اندیشه هیچ دلیلی آورده نشده است. همانگونه که معلوم است، زبان رسمی دولت ساسانیان زبان پهلوی بود و با این زبان آثار فراوانی به یادگار مانده است. ولی به رواج زبان دری در دربار ساسانیان ما دلیلی در دست نداریم و در مقاله هم به آن اشاره نشده است. دیگر این که زبان پدیدهی اجتماعی است و در حالت طبیعی - نه استثنائی، که در نتیجهی تسلط یک دولت بیگانه به وجود میآید - نمیتواند دربار یک زبان داشته باشد و مردم زبان دیگر. همانگونه که در مقالهی دیگر تذکر داده شده است: اولاً، باور نمودن این که گروهی یک زبان را آورده و آن را در سرزمینی گسترش دهد دشوار است؛ ثانیاً، دلیلهای زیادی در منابع تاریخی موجودند که از وجود زبان دری در خراسان تا پیش از آمدن عربها گواهی میدهند. مثلاً هنگامی که لشکر عربها در ختلان شکست خورده و به بلخ آمد، مردم در هجو آنها به فارسی دری شعر سرودند که معروف است. همچنین در بخارا مردم را مجبور مینمایند که قرآن را به زبان آنها، یعنی زبان پارسی دری، ترجمه کنند و برای خواندن نماز به زبان آنها اجازت دهند... مؤلف در مقاله همچنین مسئلهی کتابسوزی عربها را به میان آورده و این قضیه را قطعاً رد میکند و آن را افسانه میشمارد. او حتی معلومات سرچشمهی معتبری چون آثار الباقیهی ابوریحان بیرونی را، که از کشتار دانشمندان خوارزمی و نابودسازی آثار آنها خبر میدهد، رد مینماید. گذشته از این، او ادعا دارد که «در آسیای مرکزی چنان که در فارس و ایران تا زمان ساسانیان هیچ کتاب تاریخی به آن معنی، که از این کلمه میفهمیم، وجود نداشته است و فقط روایتهای قومی در میان مردم رایج بوده است و آن هم بعد از آن که مردم به اسلام گرویدند اهمیت خود را از دست داد و بیآن که فاتحان به تدابیر شدید متوسل شوند خود به خود به تدریج فراموش شد» (ص 231). اکنون از بحث پیرامون این موضوع خودداری نموده و تنها با اشاره به اوستا و بندهشن، که همچون قاموس و دانشنامهی عهد باستان شناخته شدهاند، اکتفا مینماییم. مینوی برای پشتیبانی از عربها مثالهای زیادی میآورد و از جمله تأکید میکند که آنها آثار فراوانی را از پهلوی به عربی ترجمه کردهاند. ولی او توجه نکرده است که این کار را بیشتر نه عربها، که اساساً خود ایرانیها بر خلاف میل استیلاگران کردهاند تا بزرگی و ارزشهای معنوی اجداد خود را نشان دهند و حفظ نمایند. در مقاله به آن آثار عهد کهن که رودکی به نظم در آورده است اشاره شده و از کلیله و دمنه، سندبادنامه و بلوهر و بوداسف (6) نام برده شده و تأکید گردیده که ابیات بسیار کمی از آنها باقی ماندهاند. در واقع از دو مثنوی اول پارههایی باقی ماندهاند، ولی از مثنوی سوم امروز حتی بیتی هم در دست نیست و این که مؤلف با کدام معیار به این نتیجه رسیده نامعلوم است. در مقاله همچنین به مقدار اشعار رودکی و کوری او اشاره شده است. از جمله او نظرهای مختلف محققان را در بارهی کوری شاعران بیان نموده و عدم موافقتش با کور مادرزادی بودن رودکی را بیان مینماید و به عنوان دلیل قصیدهی «شکایت از پیری» را میآورد که واقعاً اندیشهی او را به ثبوت میرساند. ولی او هم از احتمال کور شدن رودکی در پایان عمر جانبداری کرده و اطلاعات نجاتی را دربارهی با میل کور کرده شدن شاعر تصدیق مینماید. در مجموعهی یاد یار مهربان مقالهی دانشمند تاجیک رحیم مسلمانیان قبادیانی، که چند سال در ایران زندگی و کار کرده است، تحت عنوان «سه سخن پیرامون استاد رودکی» جای داده شده که عبارت از سه بخش است: در بخش اول دربارهی بیان شاعرانهی «قطره باران»، که در قصیدهی «شکایت از پیری» برای به تصویر کشیدن دندان استفاده شده، بحث گردیده است. او با دلیلهای زیاد «قطرهباران» را به معنی گیاه شکل درست واژه میشمارد؛ بخش دوم مقاله به ردیف قصیدهی مذکور اختصاص یافته است. مؤلف تأکید میکند که در این قصیده ردیف «بود» به تقاضای مضمون به «شد» تبدیل یافته است؛ در بخش سوم، «شناختی دیگر از آدم الشعرا»، دربارهی ویژگیهای آثار شاعر، مضمون و محتوای بلند آن سخن میرود. در مقالهی دانشمند معروف ایرانی علی اشرف صادقی «اشعار تازهی رودکی» پیش از همه به مقدار خیلی زیاد اشعار شاعر و آگاهیهای منابع اشاره میشود. مؤلف تأکید میکند که در این باره اسدی طوسی نیز در ضمن مناظرهی «عجم و عرب» اشاره کرده است که «تاکنون مورد توجه واقع نشده است» (ص 245). طبق اشارهی اسدی طوسی اشعار رودکی «بیش از صدوهشتادهزار (180000) بیت بوده است» (ص 245). از این مقدار تا امروز نمونهی خیلی کم باقی مانده است. همانگونه که در مقاله آمده است استاد سعید نفیسی در نشر اول کتاب خود 832 بیت شاعر را از منابع گوناگون جمعآوری کرده بود. در چاپ دوم کتاب مقدار اشعار شاعر به 1047 بیت رسید. پس از آن جست و جوی آثار شاعر در کشورهای گوناگون، از جمله تاجیکستان، ادامه پیدا کرد و چند بیت تازه به دست آمد. علی اشرف صادقی سعی نموده است که «همهی این اشعار را با آن چه خود در بعضی نسخ خطی یافته است، با تصحیح غلطهای آشکار و افتادگیهای آنها و با پارهای ملاحظات دیگر، در این مثاله در دسترس علاقهمندان قرار دهد» (ص 246). به این ترتیب 52 بیتی که دانشمند پاکستانی محمد اقبال، عالمان تاجیک مختاراف و عمراناف و دانشمندان ایرانی محمد تقی دانشپژوه، ایرج افشار، محمد امین ریاحی و خود مؤلف مقاله از منابع گوناگون جمع آوردهاند، مورد بررسی قرار داده شده و تفاوت و نسخه بدلها ذکر میشوند. مؤلف مقاله را با این آرزو به پایان میرساند: «جای آن دارد که صاحب همتی مجدداً تمام اشعار شاعر را بر اساس کلیهی مآخذ موجود و با شیوهی انتقادی و به دست دادن کلیهی ضبطها از نو جمعآوری کند؛ اشعاری را که به دیگران نسبت داده شده است در فصلی جداگانه گرد آورد و ابیاتی را که وزن و قافیه و سبک آنها یکی است، اما در مآخذ مختلف پراکنده است، همه را از هم تفکیک و متمایز کند و نه آنچنان که شیوهی متداول محققان ماست، آنها را به دنبال هم، و به صورت قطعههای پیوسته بیاورد، تا از این شاعر بزرگ، که الحق باید او را پدر شعر فارسی نامید، مجموعهای قابل استناد، که بر آورندهی نیازهای تحقیقی این زمان باشد، در دسترس قرار گیرد» (ص 265). باید گفت که برای عملی شدن این آرزو اخیراً دانشمندان تاجیک رسول هادیزاده و علی محمدی همت گماشتند و متن علمی و انتقادی آثار باقیماندهی رودکی را آماده نمودند. پس از چاپ مقالهی مذکور در مجلهی نشر دانش، علی اشرف صادقی جست وجو را ادامه داده و آن 52 بیت که پس از سعید نفیسی گردآوری شده را با دیوان قطران مقایسه میکند. معلوم میشود که 23 بیت آن در دیوان قطران موجود است. بنابراین، در توضیحات مقالهی مذکور خارج کردن آن بیتها از آثار شاعر تأکید میشود. خدمت رودکی در تشکل و رشد وزن عروض نیز بزرگ است. این موضوع در مقالهی مسعود فرزاد «عروض رودکی» مورد بررسی قرار گرفته است. مؤلف پیش از همه به منبع بررسی خود، یعنی مجموعهی اشعار رودکی، که با کوشش براگینسکی و کمیسراف سال 1964 در مسکو به طبع رسیده است و «جامعترین و دقیقترین مجموعهی اشعار رودکی» (ص 267) است، اشاره مینماید. قبل از معین کردن وزن اشعار مؤلف به مسئلهی انتساب شعر به شاعران گوناگون و اوزان کثیرالاستعمال در زبان فارسی توجه نموده است. سپس به بررسی مفصل وزن اشعار رودکی پرداخته و به طریق جدول آن را نشان داده است. قابل توجه است که محقق تنها با جدول و آمار محدودنشده، و ویژگیهای استفادهی وزن عروض را در اشعار رودکی تأکید نموده است و به وزنهای خاصی، که تنها در اشعار رودکی به نظر میرسد یا خیلی نادرند، اشاره نموده است. مثلاً در جدول «اوزانی، که محتملاً از ابتکارات عروضی رودکی است» دوازده وزن ذکر شده است که آنها «مخترعات عروضی خود اوست» (ص 301). همچنین در مقاله دربارهی تکرار بیتها در چاپ مسکو، اشتباهات عروضی در متن آن نشر و اصالت عروض فارسی اظهار نظر شده است. مؤلف به این نتیجه میرسد که «اوزان عروضی رودکی و در حقیقت تمام سیستم عروضی زبان فارسی اصالت ایرانی دارد و همان است که قبل از اسلام - و به قرابتی از زمان اشکانیان به این طرف - در ایران وجود داشته است» (ص 307). در مجموعهی یاد یار مهربان دو مقالهی دانشمند معروف ایرانی پرویز ناتل خانلری، که به سرزمین تاجیکستان و مردم تاجیک مهر و محبت زیاد داشت، جای داده شده است. مقالهی اول «در سرزمین رودکی» از سفر مؤلف به تاجیکستان و شرکت او در سمپوزیوم بینالمللی شعر فارسی، که سال 1967 در دوشنبه برگزار شده بود، حکایت میکند. در این سمپوزیوم از کشورهای گوناگون مانند افغانستان، ایران، هندوستان شاعران و دانشمندان معروف مثل نادر نادرپور، صورتگر، واله، مایل هروی و میبالرّحمان شرکت داشتند. مؤلف مقاله دربارهی رابطهی فرهنگی تاجیکستان و ایران و توجه زیاد مردم تاجیک به ایرانیها و شعر معاصر فارسی سخن رانده و به شعر شاعر جوان تاجیک عبید رجب، دربارهی زبان تاجیکی، ارزش خیلی زیادی قائل است: «یک شاعر جوان تاجیک شعری دارد که مضمون آن دلبستگی به زبان دری است و من در فارسی شعری دیگر چنین پرشور در بیان این علاقه به زبان فارسی (دری - تاجیکی) سراغ ندارم» (ص 315). ضمناً باید گفت که به این شعر عبید رجب، دانشمند دیگر ایرانی غلامحسین یوسفی هم توجه ویژهای نموده، مقالهی جداگانهای به آن اختصاص داده است. مقالهی دیگر پرویز ناتل خانلری «سفرنامه از شهر حافظ تا دیار رودکی» نام داشته و دربارهی سفر دوم مؤلف به تاجیکستان، برای شرکت در جشن 650 سالگی حافظ شیرازی، حکایت میکند. در مقاله همچنین سفر مؤلف به شهر سمرقند و زادگاه رودکی - دیهی پنج رود، شهر پنجکنت - و بازدید از یادگاریهای تاریخی و فرهنگی آن شهرها تصویر شدهاند. در مقاله همچنین مؤلف ملاحظه و مشاهدههای خود را دربارهی بعضی کلمههایی که در گویش مردم تاجیک اصالت خود را نگاه داشته است بیان نموده است. مثلاً او از شنیدن لفظ «فارم»، که در زبان امروزهی فارسی استفاده نمیشود، به وجد آمده و تأکید میکند که: این لغت ایرانی اصیل است که با کلمه "خرم" ارتباط ریشه دارد» (ص 321). محمد تقی دانشپژوه در مقالهی کوتاه «یک بیت از رودکی» ملاحظههایش را دربارهی اثرهای منسوب به رودکی و بیت تازهی زیر از او، که در یکی از نسخههای خطی دیده است، بیان مینماید: هر کرا ایزدش لختی هوش داد،*** روزگار او را بسنده استاد. عبدالحسین زرینکوب در مقالهی «باز هم در بارهی رودکی» سخن را از ترجمهی انگلیسی اشعار رودکی شروع نموده و تأکید میکند که هنوز متن علمی و تحلیلی آثار باقیماندهی شاعر تهیه نشده است. او ضمناً به نارساییهای کتاب سعید نفیسی اشاره کرده و بر ضرورت ادامهی جمعآوری آثار شاعر و آماده نمودن متن صحیح دیوان شاعر تأکید میکند. در مجموعه از اشعار فراوانی که در ستایش رودکی در طول عصرها آفریده شدهاند تنها شعر «رودکی» شهریار انتخاب شده است. در این قصیدهی بزرگی رودکی و شعر او به قلم آمده است. شهریار در ضمن این قصیدهی طولانی به بعضی لحظههای مهم روزگار شاعر نیز اشاره کرده است. از جمله او نابینایی شاعر را تأیید نموده است: رودکی با دو چشم نابینا *** رهنمای مآل بینان بود. بخش «دیدگاهها دربارهی رودکی» زبدهی گفتههای مؤلفان منابع و آثار تحقیقاتی را ارجع به رودکی در بر میگیرد. به خصوص اقتباسهایی که از آثار خاورشناسان اروپایی آورده شدهاند، خیلی جالب میباشند. در بخش آخرین مجموعه اشعار رودکی از روی نشر سعید نفیسی جای داده شده است. همان گونه که میبینیم مجموعهی یاد یار مهربان از لحاظ فرا گرفتن مواد خیلی جالب است و پیش از همه محتوای رودکیشناسی ایران را تجسم مینماید. با وجود این، مجموعه از بعضی نارساییهای جزئی بری نیست که در نشرهای بعدی در نظر گرفتن آنها باعث باز هم بهتر شدن آن خواهد شد. خیلی خوب است که به تاریخ نوشته شدن یا نشر هر مقاله در پاورقی اشاره شده است. ولی بهتر بود که توضیحات بیشتر به هر مقاله داده میشد و در آن دربارهی مؤلف مقاله، تاریخ تألیف آن و بعضی نارساییهای راه یافته سخن میرفت. مثلاً در مقالهی حمید زرینکوب شعر پارهی «بخندد لاله در صحرا...» برای نشان دادن مهارت رودکی در استفادهی صنعت تضاد تحلیل شده است. در حالی که پارهی مذکور از یک قصیدهی کامل قطران تبریزی است. همچنین در مصرع دوم بیت زیر، که در همان مقاله آورده شده است، به جای «چو»، «چون» ثبت شده که وزن را خللدار کرده است: چو هامون دشمنانت پست بادند، *** چون گردون دوستان والا همه سال (ص 127) در قسمت «دیدگاهها دربارهی رودکی» گفتههای بعضی محققان (بدیعالزمان فروزانفر، عبدالحسین زرینکوب، محمد دبیرسیاقی، شفیعی کدکنی و...) تکرار شدهاند که اگر به جای آنها از گفتههای خاورشناسان بیشتر نقل میشد بهتر بود. به طور کلی باید گفت که مجموعهی یاد یار مهربان بهترین مقالههای دانشمندان ایران را دربارهی رودکی در بر گرفته و تا اندازهای دستاوردهای مهم رودکیشناسی را نمایش میدهد. پینوشتها: 1. کلیهی مقالههای این بخش از مجموعهی یاد یار مهربان (دهباشی، علی، تهران، 1385) آورده شدهاند. 2.rationalism. 3. scientism. 4. epicureanism. 5. pelicitologio: اندیشه به آن که سعادت در چیست. 6. بلوهر و بوذاسف هم گفته میشود. منبع مقاله : ملا احمداف، میرزا؛ (1393)، پیرامون رودکی و رودکی شناسان، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ اول نویسنده: میرزا ملا احمداف دربارهی رودکی صدها مقاله، رساله و کتابهای مختلف به زبانهای گوناگون دنیا به نشر رسیدهاند. برای راهنمایی محققان و خوانندگان و شناخت عمیقتر احوال و آثار شاعر فهرستهای کتابشناسی اهمیت بزرگی دارند. از این جاست که در بارهی استاد رودکی تا حال چندین کتابشناسی تألیف شدهاند که مهمترین آنها فهرست کتابشناسی رودکی تلمان و یونس اف است که در دو جلد در دوشنبه به طبع رسید. که فهرست آثار چاپ شده در بارهی شاعر را تا سالهای دههی شصت قرن بیستم در بر میگیرد. بیدلیل نیست که ترجمهی فارسی این اثر تحت عنوان کتابشناسی رودکی زیر نظر محمد صادق همایونفرد در انتشارات مرکز اسناد و مدارک وزارت فرهنگ و آموزش عالی ایران در سال 1986 به چاپ رسید. در طول پنجاه سال اخیر رودکی شناسی خیلی رشد پیدا کرد و آثار فراوانی در این زمینه به وجود آمدند که این ترتیب دادن فهرست های تازه کتاب شناسی را تقاضا می نمایند. اثر بیبلیو گرافی دانشمند ایرانی ابوالقاسم رادفر، کتاب شناسی آثار رودکی، با در نظر گرفتن این ضرورت و به مناسب جشن 1150 سالگی رودکی در انتشارات موسسهی و توسعهی علوم انسانی تهران در سلسلهی فرهنگ و تمدن ایران به چاپ رسید. کتاب با پیشگفتار مختصر مؤلف شروع میشود. در فصل «زندگینامه و آثار رودکی» شرح حال و آثار شاعر آمده است. در این فصل همچنین دربارهی سبک اشعار رودکی، تأثیر او بر شاعران عصرهای بعد، جایگاهش در ادبیات فارس، تاجیک و سایر مردمان شرق و شهرت جهانی او سخن رفته است. در فصل «رودکی - کتابها (ایرانی)» سلسلهی آثاری که در بارهی شاعر در ایران به چاپ رسیدهاند شرح و توضیح داده شدهاند. در این فصل میتوان با ساختار و محتوای آثار تحقیقی سعید نفیسی، نصرالله امامی، عسکر حقوقی، مجموعههای آثار شاعر و امثال اینها آشنا شد. فصل «رودکی - کتابها (غیر ایرانی)» فهرست آثار رودکیشناسان غیر ایرانی و شرح مختصر بعضی از آنها را در بر میگیرد. قابل توجه است که اکثر آثارِ جای گرفته در این فصل در تاجیکستان به چاپ رسیدهاند. در فصلهای «رودکی - بخشی از کتابها (ایرانی)» و رودکی - بخشی از کتابها (غیر ایرانی» آثاری معرفی شدهاند که تنها تعدادی از آنها به رودکی اختصاص دارند. بر این اساس کتاب از فصلهای «رودکی - ترجمهها»، «رودکی - فرهنگها»، «رودکی - تذکرهها»، «رودکی - پایان نامهها»، «رودکی در کتابهای فارسی عمومی»، «رودکی - مقالهها (غیر ایرانی)»، «رودکی - مقالهها (ایرانی)»، «رودکی - بخشی از مقالهها (ایرانی)»، «رودکی - بخشی از مقالهها (غیر ایرانی)» و غیره تشکیل شده است. در فصلهای آخر در بارهی رودکی شناسان معروف ایرانی و غیر ایرانی اطلاعات مفیدی داده شده است. کتاب دارای ارزش اطلاع رسانی است و خوانندگان ایرانی را با بعضی از آثاری که در تاجیکستان و کشورهای دیگر شرق و غرب در بارهی رودکی به چاپ رسیدهاند آشنا مینماید. با وجود این، کتاب هنوز کامل نیست و نواقصی دارد. پیش از همه باید گفت که متأسفانه در پیشگفتار، روش و اصول مرتب ساختن فهرست و منابع آن نشان داده نشده است که این در بخشهای دیگر کتاب تأثیر منفی گذاشته است. مثلاً در فصل «رودکی - کتابها (ایرانی)» تکنگاریها (مونوگرافیها) از آثار گردآوری شده توسط اسماعیل حاکمی، منوچهر دانشپژوه، علی دهباشی، جعفر شعار و امثال آنها درست نیست. در همین فصل کتاب همایونفرد کتابشناسی رودکی شرح داده شده است و همانگونه که ذکر شد در اصل ترجمهی فارسی دو جلد فهرست کتابشناسی رودکی است که در دوشنبه به زبانهای تاجیکی و روسی به چاپ رسیدهاند. در تألیف زندگینامهی رودکی متأسفانه از تحقیقات جامع رودکی شناسان غیر ایرانی، به خصوص آثار میرزایف طاهرجاناف، که به زبان فارسی در تهران نیز به چاپ رسیدهاند، استفاده نشده است. در آثار مذکور در بارهی نابینایی رودکی، زمان ورود شاعر به دربار، مناسبات او با قرامطه و امثال اینها دیدگاههای تازهای بیان شده است. در فصلهای کتابشناسی اثر هم نظم معینی به نظر نمیرسد؛ مثلاً در بخش کتابهای غیر ایرانی مقالههای میرزا تورسونزاده، کمال عینی، بقایف، نورمتاف، آلکسی کالپکاف و حق نظر نظراف جای داده شدهاند که نه کتاب، بلکه مقالههای عمومی بوده و در روزنامهها به چاپ رسیدهاند. در بخش فرهنگها فرهنگ سخنوران خیامپور را در ردیف غیاثاللّغات، لغتنامهی دهخدا و فرهنگ فارسی معین گذاشتن درست نیست؛ زیرا آن اثر فهرست کتابشناسی است. بخش ترجمهها بیشتر مقالههای محققان خارجی پیرامون رودکی را در بر میگیرد، نه ترجمهی آثار شاعر را. در بخش مقالههای غیر ایرانی به زبان اکثر مقالهها اشاره نشده است. از این رو، خواننده گمان میکند که مقالههای تورسونزاده، دهاتی، خروموف، یوگنی ادواردویچ برتلس (1) زند، بلدیریف، محمد وفا بقایف، احمد اف، ایپیفانوا و امثال اینها به زبان تاجیکی چاپ شدهاند. در حالی که مقالههای مذکور به زبان روسی در روزنامهها و مجلههای روسی انتشار یافتهاند، ولی در کتاب هم عنوان مقالهها و هم نشریهها به زبان فارسی ثبت شده است. در همین بخش مقالهی «رودکی و قرامطه» نوشتهی برتلس دانسته شده است، در حالی که این مقاله به پسر او آندری برتلس تعلق دارد. اثر معروف دانشمند هندی شبلی نعمانی شعرالعجم در ردیف لباب الالباب محمد عوفی، مجالس النّفایس علیشیر نوایی ریاض الشّعرای والهی داغستانی در بخش تذکرهها جای داده شده است. به نظر ما اثر مذکور جنبهی قوی تحقیقی داشته و با تاریخ ادبیات بیشتر قرابت دارد. یکی از قسمتهای بزرگ کتابشناسی آثار رودکی بخش پایاننامهها است که اساساً نامهای پایاننامههای کارشناسی ارشد دانشگاههای ایران را (معادل رسالههای دیپلمی در تاجیکستان) فرا میگیرد. اولاً، آن پایاننامهها حکم دستنویس را داشته و از آنها همهی خوانندگان و محققان نمیتوانند استفاده کنند؛ ثانیاً، چنین پایان نامههایی در کشورهای دیگر نیز فراوانند که مورد استفاده قرار نگرفتهاند. از این رو، در این بخش تنها ذکر پایاننامههای دکتری کافی بود. بخش رودکیشناسان، که شرح حال گروهی از دانشمندان ایرانی و غیر ایرانی را در بر میگیرد، برای معرفی آنهایی که در تحقیق احوال و آثار شاعر سهم گذاشتهاند خیلی سودمند است. ولی در این بخش در بارهی برتلس، عثماناف، هادیزاده، طاهرجان اف، افصح زاده ستارزاده، سعدییف و امثال آنها، که در رودکیشناسی سهم شایستهای دارند، اطلاعاتی داده نشده است. در کتابشناسی آثار رودکی نه تنها آثار زیادی از رودکیشناسان غیر ایرانی، بلکه آثار محققان ایرانی در بارهی رودکی نیز وارد نشدهاند. مانند مقالهی محمدعلی سپانلو که دارای بازیافتی از آثار رودکی است، مقالهی مفصل حسن ندیمخواه «عناصر تشکیل دهندهی شعر در دیوان رودکی» و امثال اینها که اشارهای به هیچ یک نشده است. وقت آن رسیده است که با همکاری کتاب شناسان ایرانی و تاجیک یک فهرست کامل در بارهی احوال و آثار رودکی آفریده شود. این هم برای راهنمایی در شناخت شاعر ضروری است و هم به رشد رودکی شناسی یاری خواهد کرد. از رودکی تا بهار از رودکی تا بهار اثر ادیب و نویسندهی ایرانی محمدعلی اسلامی ندوشن است در دو جلد. این کتاب سخنرانیهای مؤلف را، که سالهای 2001- 2002 (1380- 1381) در مؤسسهی فرهنگی شهر کتاب تهران ایراد کرده است، در بر میگیرد. مقالههای مجموعه به شرح حال و آثار 22 شاعر معروف فارسی زبان سدههای دهم و بیستم اختصاص داده شدهاند. در آخر هر مقاله نمونهای از آثار شاعر آورده شده است. در فصلهای اول کتاب: «درآمد»، «وضع کلی ادب فارسی»، «دورهی سامانی» و «غزنوی و بعد» به طریق سؤال و جواب با شنوندگان دربارهی مسئلههای عمومی ادبیات ایران و به خصوص وضعیت ادبیات در سدههای دهم و یازدهم معلومات داده شده است. مقالهی «رودکی سمرقندی» با تأکید بر بزرگی و پرکاری شاعر شروع میشود. مؤلف سپس در بارهی کوری او تأکید نموده و رودکی را «اولین شاعر کور ایرانی» (2) میداند. او تأکید میکند که هر چند سرچشمههای قدیمی رودکی را «اکمه»، کور مادرزاد دانستهاند، ولی اشعار شاعر دلالت بر آن مینماید که «در دورانی از عمر بینایی داشته است».(3) از موضوعات اشعار باقیماندهی رودکی در از رودکی تا بهار به مسئلهی خوشگذرانی عمر و شادی طلبی توجه شده، و اشعار سرودهی شاعر در این موضوع مورد تحلیل قرار گرفته است. اسلامی ندوشن در این صحبت دو شعر شاعر را به طور مفصل تحلیل نموده است. قصیدهی «مرا بسود و فرو ریخت هر چه دندان بود» را، که با نام «شکایت از پیری» معروف است، مؤلف «برجستهترین شعر رودکی» میداند و آن را نه تنها شرح حال شاعر، بلکه «سرگذشت تقریباً ایران» و حتی «سرگذشت بشریت» هم میشمارد.(4) تعزل «بهاریهی» رودکی را مؤلف همچون نخستین شعری که در وصف طبیعت کشور سروده شده است مورد تحلیل قرار میدهد. در پایان اسلامی ندوشن دربارهی مسئلهی زبان و سبک رودکی تأکید نموده بر قابل فهم بودن آن در امروز و در طول هزار سال خیلی کم تغییر یافتن زبانی فارسی دری تأکید میکند و سرّ آن را در کار و زحمت پیوستهی رودکی و معاصرانش میداند. برای نمونه دوازده شعر رودکی با توضیحات مختصر نقل میشود که به موضوعات گوناگون اختصاص دارند. از رودکی تا اخوان از رودکی تا اخوان عنوان مجموعهی مقالههای ادبیاتشناس ایرانی پروین دخت مشهور میباشد. مشهور پس از به پایان بردن دانشگاه آزاد مشهد در سال 1995 در مرکز تربیت معلم شهر مشهد، دانشگاه آزاد مشهد، دانشگاه فردوسی مشهد، دانشگاه پیام نور فریمان و دانشگاه آزاد نیشابور به تدریس تاریخ ادبیات ایران مشغول شده است. او در بیش از پنجاه کنفرانس و همایش علمی بینالمللی و داخلی سخنرانی نموده است. مجموعهی از رودکی تا اخوان را سال 2006، انتشارات آهنگ قلم در مشهد چاپ کرده است، که هفده مقالهی علمی را در موضوعهای گوناگون ادبیات و عرفان در بر میگیرد. همانگونه که در «پیش سخن» مؤلف اشاره شده است، مقالهها قبلاً در همایشهای علمی ارائه شدهاند یا در مجموعه و نشریههای گوناگون نشر شدهاند. مقالهی اولین مجموعه، «مروری بر تحقیقات مربوط به رودکی در زبان انگلیسی»، به بررسی رودکی شناسی در کشورهای انگلیسی زبان اختصاص داده شده است. مشهور در این موضوع در یک کنفرانس علمی، که سال 2003 در شهر دوشنبه برگزار شده بود، سخنرانی کرده است. این سخنرانی در قالب مقالهای علمی در مجلهی دانشکدهی ادبیات دانشگاه فردوسی مشهد نیز به چاپ رسیده است. مؤلف بررسی خود را با دایرةالمعارف بزرگ بریتانیکا شروع نموده و معلومات داده شده در بارهی رودکی در آن اثر را نقل میکند و حسن و قبح آن را نشان میدهد. از جمله تأکید میشود که درمعلومات مذکور در ردیف اشاره به نکات مهم زندگی و آثار شاعر چون کوری، توانایی در بدیههگویی، ذوق سلیم و قریحهی سرشار، تعداد ابیات و انواع قالبهایی که شاعر در آنها شعر سروده، «فضل تقدمش در ترتیب دیوان و تمیز انواع حماسه و غزل و خوشاقبالی اول و بدفرجامی پایان زندگیاش»(5) خطاهای آن را هم نشان داده که عبارت است از ذکر نادرست سال تولد شاعر و نام او. از خاور شناسانی که بار نخست در بارهی رودکی پژوهش کردهاند از کلبروک یاد میشود که در ضمن مقالهاش «اسامی خاص مسلمانان» در بارهی رودکی سخن رانده است. همچنین در بارهی آثار خاور شناسانی همچون اربوتنات، ادوارد چرلز پیکرینگ، (6) براون، جکسون، (7) روبن لیوی، (8) دنیسن راس، آرتور آربری (9) و نظر آنها در بارهی رودکی به تفصیل بحث میشود. از جمله دربارهی خاورشناس انگلیس دنیسن راس سخن رانده و مشهور دو مقالهی او را، که به آثار آدم الشعرا اختصاص دارند، مورد بررسی قرار میدهد و ارزش آنها را در جدا کردن اشعار رودکی از دیوان منسوب به قطران و معیّن نمودن اشعار اصیل رودکی، به خصوص قصیدهی «مادر می» نشان میدهد. مقالههای «از رودکی تا اخوان» برای تحقیق رودکیشناسی در کشورهای غرب و معین کردن مقام و شهرت شاعر خیلی سودمند است. دانشنامهی رودکی و ویژگیهای آن دانشنامهنگاری تاریخ بسیار قدیم و سنتهای غنی داشته که نمونههای نخستین آن را در ادبیات یونان و روم قدیم و ایران باستان میتوان پیدا نمود. محقق ایرانی مهناز مقدسی دینکرد را «اولین دانشنامهی فارسی (10) میداند که بر اساس اوستا نوشته شده و از نُه کتاب عبارت است و مهمترین اطلاعات را در بارهی دین زردشتی در بر میگیرد. کتابهای بندهشن، دادستان دینی و زاداسپرم (زادسپرم) را نیز از جملهی دانشنامههای تا پیش از اسلام دانستهاند که به طلبات این نوع اثر جوابگویند، زیرا در آنها به طور جامع و کلی دربارهی دین و آیین زردشتی آگاهیهایی داده شده است. در ابتدای دورهی اسلامی تألیف دانشنامهها به زبان عربی گسترش پیدا میکند که احصاء العلوم ابونصر فارابی، جوامعالعلوم ابن فریعون، مفاتیحالعلوم محمد خوارزمی از نمونههای برجستهی آنها به شمار میروند. در سدههای میانه، به خصوص در سدههای دهم و پانزدهم به زبان فارسی دری دانشنامهنویسی رواج پیدا میکند و یک سلسله دانشنامههای منظوم و منثور به وجود میآیند. یکی از اولین دانشنامههای منظوم دانشنامهی حکیم میسری است که در بارهی بیماریهای انسان از موی سر تا ناخن پای معلومات به دست میدهد و قبل از القانون فی الطب ابوعلی ابن سینا، که جهانیان همچون دانشنامهی مکمل طبی به آن مینگرند، در سال 980 آفریده شده است. ولی دانسته نیست که چرا مهناز مقدسی این کتاب مهم را نادیده گرفته و ادعا دارد که «عنوان دانشنامه نخستین بار در کتاب دانشنامهی علایی - اثر ابن سینا - به کار رفت» (11) و شرح دانشنامههای فارسی را با این اثر ابنسینا آغاز نموده است. در حالی که خود حکیم میسری اثرش را دانشنامه نامیده و بر جنبهی عمومی و جامع بودن آن تأکید نموده است: بانجامید دانشنامهی من،*** برآمد زو مراد و کامهی من. جای دیگر به محتوای اثر اشاره شده است. من این نامه به کام دل بگفتم،*** بسی علم اندر این نامه نهفتم. نشان دردهای گونهگونه،*** بگفتم من ترا چون و چه گونه. علاج دردمندان نیز گفتم،*** به هر دردی علاجی چند جستم. و نام دارو وهم طبع دارو،*** در این نامه بگفتستم هر دو... همان گونه که میبینیم، دانشنامهی میسری به طلبات دانشنامههای تخصصی طبی جواب میدهد. در پایان سدهی بیستم و ابتدای سدهی بیست و یکم که دورهی رشد و گسترش اطلاعات و اطلاعرسانی است، دانشنامهنگاری رواج پیدا نمود. حالا در کشورهای گوناگون عالم انواع مختلف دانشنامه با تعداد زیاد به چاپ میرسند. امروز حتی انواع الکترونیکی و اینترنتی دانشنامهها به وجود آمدهاند. تنها به زبان فارسی در ایران و خارج از آن بیش از صد دانشنامه در حال تألیف و نشر است که دایرةالمعارف بزرگ اسلامی و دانشنامهی جهان اسلام، دانشنامهی ادب فارسی، دانشنامهی زبان و ادب فارسی در شبهقاره و دایرةالمعارف سازهای ایران نمونههای برجستهی آنهایند. در تاجیکستان نیز در این دوره دانشنامهنگاری رواج پیدا کرد که تألیف و نشر انسیکلوپدیای ساویتی تاجیک در هشت جلد و انسیکلوپدیای ادبیات و صنعت تاجیک در سه جلد گواه آن است. حالا حکومت جمهوری تاجیکستان برای نشر دانشنامهی ملی تاجیک در پانزده جلد تصمیم گرفته است که این به رشد و توسعهی دانشنامهنگاری در کشور یاری خواهد رساند. همانگونه که ذکر شد دانشنامه نوعهای گوناگون دارد، که دانشنامهی تخصصی انفرادی یکی از آنهاست. متأسفانه این نوع دانشنامه در ایران، تاجیکستان و سایر کشورهای فارسیزبان رواج نیافته است. تا جایی که اطلاع داریم در این زمینه تنها دانشنامهی علی (علیهالسلام) در دوازده جلد به چاپ رسیده است، که آن هم بیشتر به مجموعهی مقالات مانند است. دربارهی ادیبان بزرگ عالم همچون لرمانتوف، پوشکین، شوچنکو، آبای، پتروس بروکا و کسانی دیگر دانشنامه آفریده شده، ولی تا حال در بارهی یک ادیب و دانشمند معروف فارس و تاجیک چنین اثری به وجود نیامده است. در حالی که تعدادی از ادیبان ما شهرت جهانی داشته و در تاریخ تمدن عالم دارای جایگاه بلند میباشند. پایهگذار ادبیات فارس و تاجیک، آدمالشعرا ابوعبدالله جعفر ابن محمد رودکی یکی از آنهاست. هر چند در بارهی رودکی رساله و مقالههای زیاد تحقیقاتی نوشته شده و چندین اثر جامع به زبانهای گوناگون به طبع رسیده است، ولی تا حال یک اثر کامل کلی آفریده نشده است که همهی پهلوها و جنبههای روزگار و آثار او را فرا گیرد، از این رو، اندیشهی آفریدن دانشنامهی رودکی در اواخر سدهی بیستم چندین بار به میان آمده بود، ولی شروع آن به تأخیر میافتاد. در نهایت، سال 2006 شعبهی از نو تأسیس شدهی تاریخ ادبیات پژوهشگاه زبان و ادبیات رودکی به این که مهم دست زد و آن را به عنوان یک نقشهی فعالیت علمی برای سالهای 2006- 2010 تصویب نمود. همان سال با سعی، تلاش و پیگیریهای کارمندان شعبه، لغتنامهی دانشنامه رودکی (مدخلنامه) آماده شد و به تعداد صد نسخه چاپ و به رودکی شناسان و مرکزهای علمی و فرهنگی فرستاده شد. در بارهی این لغتنامه، که بیش از 2800 مدخل را در بر میگرفت، محققان زیاد اظهار نظر نموده و پیشنهادهای سودمند بیان کردند. لغتنامه پس از دو مرتبه بررسی شدن در جلسهی شورای علمی پژوهشگاه زبان و ادبیات رودکی خیلی تکمیل یافت و تعداد مدخلهای آن تقریباً به پنج هزار رسید. همانگونه که معلوم است دانشنامهها پیش از همه جنبهی اطلاعاتی دارند. در دانشنامهی رودکی نیز سعی میشود که راجع به همهی جوانب روزگار و آثار شاعر اطلاعات ضروری ثبت شود. یعنی این اثر فراگیرندهی کل معلومات قابل دسترس پیرامون رودکی است. از این اثر خوانندهای که معلومات کافی ندارد میتواند در بارهی هر چه مربوط به رودکی و زندگی، آثار و زمان، اندیشه، موضوعات آثار، هنر و امثال آنهاست معلومات پیدا کند. مثلاً نام رودکی بر کدام خیابان و کوچهها، مؤسسات و مرکزها گذاشته شده و دارندگان جایزهی به نام او کیانند، زادگاه شاعر در کجاست، چه وضعی دارد و امثال اینها، این اطلاعات دقیق و صحیح بوده و از سرچشمههای معتَمد گرفته شدهاند. مأخذ اطلاعات طبق مقررات قبول شده نشان داده میشود. در بعضی دانشنامهها، از جمله در دایرةالمعارف بزرگ اسلامی، دایرةالمعارف جهان اسلام، دانشنامهی ایرانیکا...، مقالهها بیشتر جنبهی علمی و تحقیقی داشته و ملاحظهها بر اساس دلیل و برهان بیان شدهاند. در اکثر مقالههای دانشنامهی رودکی نیز این روش علمی پیش گرفته شده است. به خصوص مقالههایی که به احوال و آثار، اندیشه و افکار، سبک و مهارت سخنوری رودکی و شعرهای جداگانهی او اختصاص دارند و جنبهی تحقیقی داشته و سطح و حالت کنونی رودکیشناسی را نشان میدهند. سعی میشود که در مقالهها آخرین دستاوردهای علمی رودکیشناسی عالم استفاده شده و نتیجهی جست و جوهای علمی دانشمندان کشورهای گوناگون جمعبندی شود. همچنین بحث پیرامون مسائل حل نشدهی رودکیشناسی ادامه مییابد. مثلاً در بارهی کوری رودکی بیش از هزار سال است که بحث ادامه دارد. هر چند طاهر جاناف این بحث را تا اندازهای جمعبندی نموده، و در اثر خود بیش از هفتاد صفحه را به این مسئله اختصاص داده، و به نتیجهی قطعی رسیده است که شاعر کور مادر زاد بوده، در مقاله به این موضوع پرداخته شده و بحث بر سر موضوع مذکور ادامه یافته و فرضیهی نو پیشنهاد میشود. مقالهی کلی اول «ابوعبدالله رودکی» دارای هر دو جنبهی اطلاعاتی و علمی بوده و به طور عمومی در بارهی احوال و آثار شاعر، درجهی تحقیق او، مقام و شهرتش معلوماتی میدهد. سپس مقالهها از روی ترتیب الفبای تاجیکی ارائه میشوند. عنوان اثرهای محققان خارجی در ترجمهی تاجیکی و در صورت ضرورت در قوسین (کمان) به زبان اصل ثبت میشود. سنههای تاریخی اساساً به سالشماری میلادی داده میشوند، ولی در موارد ضروری سالشماری هجری نیز ذکر میشود نامهای تاریخی و جغرافیایی در شکل تاریخی ثبت شده و در قوسین (کمان) به شکل کنونی آنها اشاره میشود. مثلاً کِش (شهرسبز)، جیحون (آمو) و.. رودکی نه تنها شاعر بزرگ، بلکه دانشمند برجستهای هم بود و بیسبب نیست که با عنوان حکیم مشهور است. این را آثار باقیماندهی شاعر هم به ثبوت میرساند. از این رو، در دانشنامهی رودکی به شرح و توضیح اصطلاحات علمهای گوناگون، به خصوص نجوم، گیاهشناسی، طب، جانورشناسی، معدنشناسی، فلسفه، فقه و امثال آنها، توجه خاص شده است. همچنین به وضع علم در زمان رودکی توجه شده و در بارهی علمهای آن دوره معلومات داده میشود. نقش رودکی در رشد و تکامل زبان پارسی دری خیلی بزرگ است. او و معاصران سخنورش زبان را به حدی صیقل دادند که تا امروز ادامه پیدا کرده و خیلی کم تغییر یافته است. به عبارت دیگر، محض آثار بیزوال رودکی، فردوسی و همعصران آنها باعث ماندگاری زبان فارسی تاجیکی در طول بیش از هزار سال شده است. بنابراین، در دانشنامه همهی کلمههایی که در آثار رودکی مورد استفاده قرار گرفتهاند شرح و توضیح داده میشوند یا سعی میشود که علاوه بر معنی اصلی کلمهها به تابشهای خاص معنایی آنها در اشعار باقیماندهی رودکی، معنای مجازی کلمهها، نقش آنها در آفریدن تصویرهای بدیعی، صور خیال و امثال اینها نیز توجه شود. یعنی در شرح واژهها در موارد ضروری تحلیل زبانشناسی، زیباییشناختی و سبکشناسی با هم به کار گرفته میشوند. همچنین در پایان دانشنامه، بسامد واژههای آثار شاعر داده میشود، که این برای تحقیق قیاسی زبان آثار ادیبان دیگر هم سودمند خواهد بود. دربارهی همهی منابع موجود تاریخی و ادبی، که در آنها ذکر رودکی رفته است، معلومات داده میشود. در بارهی احوال و آثار رودکی محققان زیادی اثرهای گوناگون علمی و عمومی آفریدهاند، که در بارهی همهی آنها جای دادن مقاله در دانشنامه امکانپذیر است. همچنین اثرها در سطح و درجهی گوناگون ایجاد شدهاند. بنابراین، در بارهی آنها درموارد زیر مقاله داده میشوند: 1. محققانی که بیواسطه در بارهی رودکی کتاب تألیف کردهاند (مانند صدرالدین عینی، سعید نفیسی، میرزایف، براگینسکی). 2. محققانی که در ضمن اثرهای کلی و جامع در بارهی رودکی توقف کردهاند مانند براون، شبلی نعمانی، ذبیحالله صفا، کریمسکی برتلس، بهاالدین اوف). 3. محققانی که در بارهی رودکی بیش از دو مقالهی علمی نوشتهاند مانند هرمان اته، بدیعالزمان فروزانفر، مختاراف، شفیعی کدکنی، زند، ستارزاده و...). 4. کتابهای جداگانه در بارهی رودکی مانند استاد رودکی، عینی، محیط زندگی، احوال و اشعار رودکی سعید نفیسی، ابوعبداله رودکی، میرزایف و...). 5. مقالههایی که دارای بازیافتها، دلیلها و ملاحظههای تازهی علمی میباشند؛ صرف نظر از جای چاپ (مانند «بیتی باز یافته از چکامهی بخارا» اثر محمدعلی سپانلو «دو بیت نو از آثار رودکی» اثر شهابالدیناف و...). 6. مقاله و گزارشهایی که دربارهی حادثه و پدیدههای مربوط به رودکی خبر میدهند (مانند «سالانهی رودکی»، «تیّاری (آمادگی) به جشن رودکی» و...). در دانشنامه همهی سندهای رسمی در بارهی رودکی شرح داده میشوند (قرار «دربارهی برگزاری جشن 1100 سالگی روز تولد کلاسیک بزرگ ادبیات تاجیک رودکی»، فرمان «دربارهی به قلهی بلندیاش 6300 مترهی قطار (رشته) کوههای درواز دادن نام رودکی»، قرار حکومت جمهوری تاجیکستان «دربارهی تجلیل جشن 1150 سالگی ابوعبدالله رودکی» و...). در بارهی همهی مترجمان آثار رودکی، مصوران، مجسمهسازان، آهنگسازان، سرایندگان، هنرپیشگان و هنرمندان دیگر، که در رابطه با شاعر اثر آفریدهاند، مقالهی جداگانه داده میشوند. راجع به شاعرانی که به رودکی چند شعر تقدیم کردهاند، مقالههای جداگانه داده میشود (لایق شیرعلی، سلیم ختلانی و...) ولی اگر او در این موضوع فقط یک شعر نوشته باشد، به آن شعر مقاله اختصاص داده میشود («به رودکی» فریدون جنیدی، «در پای هیکل استاد رودکی» جمعه قوّت). همهی شعرهایی که در پیروی اشعار رودکی یا در ستایش رودکی نوشته شدهاند مورد تحلیل قرار میگیرند و حسن و قبح آنها نشان داده میشوند. در بارهی رودکی روایتهای زیاد خلقی موجودند، که آنها درمقالههای جداگانه بررسی میشوند. در بارهی همهی نوعهای شعری که در آثار باقیماندهی رودکی به نظر میرسند (امثال غزل، قصیده، رباعی، مثنوی، قطعه و...)، صنعتهای بدیعیای که در اشعار شاعر مستعملند، همهی بحرانهای اوزان عروضی که استفاده شدهاند و اصطلاحات مربوط به عروض و قافیه در اشعار شاعر شرح داده میشوند، در آخر دانشنامه جدول وزن و قافیههای اشعار باقیماندهی رودکی ثبت میشود. روزنامه، مجله و نشریاتی که آثار رودکی را چاپ کردهاند یا در بارهی احوال و آثار شاعر آثاری به چاپ رساندهاند در دانشنامه جای میگیرند (مثل جمهوریت، ادبیات و صنعت، صدای شرق، ادیب، عرفان، معارف، امیرکبیر و...). بر این پایه در دانشنامه هر چه به رودکی ارتباط دارد گنجانده میشود تا خوانند مطلب دلخواهش را به آسانی پیدا نماید. دانشنامهی رودکی اگر از یک طرف به خوانندگان برای زود پیدا کردن اطلاعات ضروری مدد رساند، از سوی دیگر برای محققان و دانشمندان جهت تحقیق عمیق و گستردهی احوال و آثار شاعر، و عموماً رشد و توسعهی رودکیشناسی زمینه مهیا مینماید. امید است که این اثر راه را برای آفریدن دانشنامههای فردوسی، ابنسینا، عمر خیام، ناصر خسرو، جلالالدین رومی، سعدی، حافظ، جامی، احمد دانش، بهار، شهریار، صدرالدین عینی و دیگر بزرگان علم و ادب باز نماید. یاد یار به مناسبت جشن 1150 سالگی رودکی در ایران نیز همایشهای گوناگون علمی برگزار شد، از جمله شهریور سال 1385/ سپتامبر 2006 در تهران همایش بینالمللی بزرگداشت رودکی برگزار شد، که مقالههای ارائه شده در آن همایش در ویژهنامهای تحت عنوان یاد یار (گرد آورنده: شایا محمدی رفیع) به طبع رسیده است. یاد یار با مقالهی دبیر علمی همایش مذکور بزرگ بیگدلی «جایگاه و ضرورت بزرگداشت رودکی، شعر و اندیشهی او» آغاز مییابد، که در آن پس از تأکید بزرگی رودکی و شعر او هدف همایش بیان میشود: «هدف از برگزاری همایش بینالمللی یکهزار و یکصدمین سال درگذشت ابوعبدالله جعفر رودکی کوششی در ایجاد انگیزهی بیشتر در شناخت اندیشه و شعر رودکی و جست و جو در یافتن دیگر آثار اوست.»(12) سپس پرسش و پاسخها با یک گروه دانشمندانی که در همایش شرکت کردهاند، مانند دبیر سیاقی، رادفر بزرگ بیگدلی، قبادی، نیکبخت و دبیران، تحت عنوان «نشستی با صاحبنظران: نقش رودکی در تکامل شعر فارسی» درج شده است. به سؤال اول، «چرا باید از رودکی تجلیل کرد و به معرفی بیشتر او پرداخت؟»، قبادی، دبیران، نیکبخت و رادفر پاسخ گفته و همه بر ضرورت و اهمیت بررسی احوال و آثار رودکی تأکید کردهاند. از جمله رادفر به چاپ تقریباً هزار کتاب و مقاله پیرامون رودکی در تاجیکستان اشاره نموده و مینویسد: «تجلیل از رودکی وظیفهی همهی اهل زبان، فرهنگ و ادب فارسی است. تجلیل از رودکی، تجلیل از شعر و زبان فارسی، هویت ایرانی و تجلیل از میراث گذاشته است».(13) به این ترتیب شرکتکنندگان مصاحبه به سؤالهای زیر پاسخ گفته و پیرامون احوال و آثار رودکی و تأثیر او بر شاعران سدههای بعد، اهمیت و شهرت آثار شاعر نکاتی بیان کردهاند: «نقش رودکی در تکامل شعر فارسی چیست؟» «بهرهمندی شعر و اندیشهی رودکی از شاعران پیش از خود به چه میزان بوده است؟» «تأثیر شعر و اندیشهی رودکی را بر مردم عصر خود چگونه ارزیابی میکنید؟» ، «تأثیر عوامل جغرافیایی، سیاسی و فرهنگی (به ویژه در منطقهی خوارزم و بخارا) را در پرورش شاعران دورهای که رودکی سر آمد آنهاست، چگونه ارزیابی میکنید؟»، «آیا رابطهی ادبی و فکری میان رودکی و دانشمندان و شاعران معاصرش وجود دارد؟»، «آیا میتوان رودکی را با لقب "حکیم" مطرح نمود؟»، «موسیقیدانی رودکی چه تأثیری در ساخت هنری شعر او داشته است؟»، «رابطهی متقابل شعر و اندیشهی رودکی با هویت ایرانی چیست؟»... در ضمن مصاحبه همراه به ملاحظات و دیدگاههای جالب، بعضی اندیشههای بحثانگیز و اصلاحی بیان شدهاند. از جمله دبیر سیاقی در بارهی نقش رودکی در تکامل شعر فارسی سخن رانده و تأکید میکند که شاعر در برابر آثار دیگر ترجمهی ارداویرافنامه و ترجمهی دوران آفتاب را از خود به یادگار گذاشته است.» (14) همانگونه که معلوم است، دوران آفتاب عنوان مثنویای است که به رودکی نسبت میدهند، نه ترجمه. در بارهی ترجمهی اردویرافنامه در منابع اشاره یا آگاهیای به نظر نمیرسد. رادفر بر استادی رودکی در مرثیهگویی تأکید نموده و «شکایت از پیری» را نمونهی برجستهی مرثیههای او میداند. همهی محققان آثار رودکی قصیدهی مذکور را شعر حسب حالی شمردهاند، که درست است؛ زیرا در آن شعر بیان احساس غمانگیز نه پس از وفات کسی، که خاص مرثیه است، بلکه از دوران پیری خود شاعر است که سروده شده. در ضمن یکی از پاسخهای خود، قبادی شعر رودکی را با نظامی مقایسه نموده و مینویسد که «با خواندن آثارنظامی شعر او را عمیقتر، فرهنگیتر و حامل معارف بیشتری نسبت به شعر رودکی مییابیم».(15) به نظر ما مقایسهی مذکور اساس منطقی ندارد؛ زیرا همانگونه که در مصاحبه هم چند بارتکرار و تأکید شده است، از آثار رودکی به مقدار خیلی کم، آن هم اکثراً ابیات پراکنده باقی، ماندهاند. چنانچه اگر مثنوی کاملی از رودکی باقی مانده بود، در آن صورت آن را با مثنویهای کامل نظامی مقایسه کرده و آنگاه ممکن بود که به نتیجهای برسیم. در یاد یار همچنین مصاحبهی جداگانهای با تسبیحی، که سالهای طولانی در پاکستان کار کرده است، تحت عنوان «رودکی در شبهقاره» جای داده شده است، که در آن دربارهی تأثیر اشعار رودکی بر شاعران هندو پاکستان، به خصوص تضمین و پیرویهای آنها از قصیدهی مشهور «بوی جوی مولیان»، سخن رفته است. در پایان یاد یار معرفی اعضای کمیتهی علمی همایش، چکیدهی مقالات همایش و منبعشناسی رودکی، که شامل فهرست مختصر کتابها، مقالهها و پایاننامههای دانشگاههای ایران است و چند نمونه از اشعار شاعر، آورده شدهاند، که اهمیت راهنمایی دارند. پینوشتها: 1. Evgeny Edvardovich Berthels. 2. اسلامی ندوشن، از رودکی تا بهار (در بارهی بیست و چند شاعر برگزیدهی ایران)، ص 43. 3. همانجا. 4. همان، صص 49-50. 5. مشهور، از رودکی تا اخوان (هفده مقاله در ادب و عرفان)، ص 5). 6. Edward Charls Pikerning. 7. Jackson. 8. Reuben Levy. 9. Arthur John Arberry. 10. مقدسی، دانشنامههای ایرانی، ص 37. 11. همان، ص 11. 12. محمدی رفیع، یاد یار (ویژهنامهی همایش بینالمللی بزرگداشت ابوعبدالله جعفر رودکی)، ص 3. 13. همانجا. 14. همان، ص6. 15. همان، ص 15. منبع مقاله : ملا احمداف، میرزا؛ (1393)، پیرامون رودکی و رودکی شناسان، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ اول نویسنده: میرزا ملا احمداف دربارهی رودکی، بنیادگذار ادبیات تاجیک و فارس، از زمان زندگیاش تا امروز شاعران، تذکرهنگاران، تاریخ نویسان و محققان زیادی سخن رانده و دهها اثر بزرگ تحقیقی، صدها رساله و جزوه و هزارها شعر و مقاله آفریدهاند. در واقع رودکیشناسی امروز به یک شاخهی مهم ایرانشناسی تبدیل یافته است که نه تنها تحقیق احوال و آثار شاعر بزرگ، بلکه بررسی آثار و اندیشههای همعصران او و سنتهای ادبی آنان را فرا میگیرد. در هر دورهی رودکی شناسی یک یا چند اثر جمعی آفریده شدهاند که بررسیهای محققان عالم را در این موضوع ارزیابی مینمایند. از جملهی چنین اثرهای جمعبندی میتوان از آثار خاورشناس معروف آلمانی هرمان اته یاد کرد که تحقیقات ایرانشناسان غرب و شرق را در عصر نوزدهم جمعبندی نموده و 238 بیت رودکی را، که تا آن زمان جمعآوری شده بود، در سال 1879 با ترجمهی آلمانی به طبع رسانید. اثر دوم جمعبندی در این زمینه استاد رودکی صدرالدین عینی است که سال 1940 چاپ شد و بررسی اطلاعات منابع، آثار تحقیقاتی، کشفیات و بازیافتهای خود عینی را در رودکیشناسی فرا میگرفت. یکی از مهمترین اثرها در رودکیشناسی کتاب سه جلدی سعید نفیسی احوال و اشعار ابوعبدالله جعفر ابن محمد رودکی سمرقندی به شمار میرود که کلیهی معلومات دسترس مربوط به احوال و آثار رودکی و معاصرانش را در بر میگیرد. به مناسبت جشن 1100 سالگی رودکی تحقیق روزگار و آثار شاعر خیلی رواج پیدا کرد که اکثر آنها در اثر میرزایف ابوعبدالله رودکی جمعبندی شدهاند. پس از آن در رودکیشناسی مرحلهی جدیدی شروع شد که بررسی عمیق و مشخص مسئلههای زمان، حیات، آثار و اندیشههای شاعر از خصوصیتهای خاص آن است. این جنبهی رودکیشناسی در اثرهای جمعبندی طاهرجان اف و اعلاخان افصحزاد به نظر میرسد. به خصوص اثر طاهر جان اف رودکی روزگار و آثار (تاریخ تحقیق) در این بابت خیلی قابل توجه میباشد؛ زیرا در آن دستاوردهای رودکیشناسی و مسئلههای حل نشدهی آن بازتاب یافته است، ولی از این اثر به طور شایسته تقدیر و قدردانی نشده است. کتاب مذکور سال 1968 در نشریات دانشگاه لنینگراد به تعداد پانصد نسخه به طریق افست و به شکلی نامطلوب چاپ شده و دیگر به طبع نرسیده است. از این جاست که از این کتاب نه تنها خوانندگان و دانشجویان، بلکه حتی اکثر محققان آگاهی ندارند. مثلاً در یکی ازملاقاتهایی که چند سال قبل از این در تالار پژوهشگاه زبان و ادبیات رودکی برگزار شد یک گروه دانشمندان ایرانی تحت ریاست فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی جمهوری اسلامی ایران به سرپرستی دکتر غلامعلی حداد عادل شرکت داشتند. یکی از مهمانان، دکتر سرکاراتی، در ضمن سخنرانی خود توجه حاضران را به مسئلههای بحثانگیز احوال و آثار رودکی جلب نمود و تأکید کرد که متأسفانه در این زمینه مسائل حل نشده زیادند. او به طریق نمونه از موضوع کوری رودکی، مقدار آثار شاعر، رابطهی او با قرمطیان و غیره یاد کرد. چون گفته شد که مسائل مذکور در کتاب طاهر جاناف مورد بحث مفصل قرار گرفته است، او ناآگاهی دانشمندان ایران را از آن کتاب تأکید نمود. درواقع از این کتاب نادر نه تنها دانشمندان خارجی، بلکه محققان زیاد جمهوری نیز آگاهی نداشتند. مؤلف اثر عبدالرحمان طاهر جان اف (1907-1983) زادهی کشور تاتارستان روسیه، پس از به پایان رساندن دانشگاه دولتی لنینگراد در پژوهشگاه شرقشناسی آکادمی علوم شوروی (بخش لنینگرادی آن)، و تا آخر عمر در دانشکدهی خاورشناسی دانشگاه مذکور کار کرده است. فعالیت علمی او با تحقیق داستان خسرو و شیرین قطب شروع شده است. سپس او دربارهی موضوعهای گوناگون ادبیات کلاسیکی و معاصر فارسی آثاری تألیف نموده و در توصیف نسخههای خطی فارسی و تاجیکی کتابخانهی دانشگاه لنینگراد سهم بزرگی داشته است. طاهر جان اف به تهیه، تحقیق و نشر منابع نیز توجه نشان داده، و از جمله کتاب مجمع التواریخ را با مقدمه و توضیحات به چاپ رسانده است. سالهای آخر عمر او به تحقیق احوال و آثار رودکی سپری شده و کتاب رودکی. روزگار و آثار (تاریخ تحقیق) را به طبع رسانید. برای تألیف این اثر جالب علمی به او درجهی علمی دکتری داده شد. کتاب طاهرجان اف در واقع از چند جهت خیلی جالب است. پیش از همه این اثر ارزش بلند مآخذشناسی دارد. مؤلف سعی نموده است که معلومات همهی منبعهای تاریخی و ادبی که دربارهی رودکی در دسترس او بوده جمعآورده و در ابتدای بحث در هر مسئله و موردهای ضروری آنها را ذکر کند و سپس مورد بررسی قرار دهد. خوب دانستن زبان عربی امکان داده است که او بیشتر از تاریخنامه و سیاحتنامههای عربی پر ثمر استفاده نماید. از این جاست که در اثر تأثیر ایدئولوژی دور خیلی کم به نظر میرسد؛ زیرا کشف حقیقت هدف اصلی مؤلف بوده و در همهی موردها او به دلیل تکیه نموده است. همانگونه که گفته شد، کتاب طاهر جان اف بر پایهی بحث اساس یافته است و بیسبب نیست که مؤلف ضربالمثل عربی «الحقیقت بنت البحث» (حقیقت دختر بحث) را شعار خود قرار داده است. هر چند این بحثها همهی مسائل پیچیده و پوشیدهی احوال و آثار رودکی را کاملاً حل نکردهاند، ولی برای درک حقیقت مدد میرسانند. یکی از مسائل خیلی بحثبرانگیز، که هنوز تا آخر روشن نشده است، کوری رودکی است. اختلاف نظر دربارهی کوری شاعر از زمان او شروع شد و تا امروز ادامه دارد. از این جاست که طاهر جاناف یک باب بزرگ کتاب خود را به این موضوع اختصاص داده، و بحث خیلی مفصلی را مطرح نموده است. او تقریباً همهی بیتهای باقیماندهی شاعر را، که مربوط به رنگ و بیناییاند، توضیح داده، و معلومات منابع و نظر محققان را در این باره مورد بررسی قرار داده است. همانگونه که مؤلف تأکید کرده است. همعصران رودکی، امثال ابوزراعهی گرگانی، دقیقی، ابوحیان توحیدی و فردوسی به این مسئله اشارهها کردهاند. محققان با استناد به آن اشارهها و معلومات منابع دو نوع اندیشه بیان کردهاند: یک گروه عقیده دارند که او کور مادرزاد بوده است؛ گروه دیگر در آخر عمر کور کردن او را تأکید نمودهاند. در رودکیشناسی شوروی اندیشهی کور کردن شاعر زود قبول شد و محققان سعی مینمودند که آن را با دلیلهای تازه تقویت دهند. این پیش از همه به جنبهی اجتماعیگرایی ادبیاتشناسی شوروی بستگی داشت؛ زیرا کور کردن شاعر جنبهی اجتماعی شخصیت او را پر قوت مینمود و برای بلند برداشتن مقام اجتماعی وی دلیل قاطع میشد. از این جاست که حتی مردمشناس معروف شوروی مخایل گراسیم اف تنها به همین خاطر سعی نموده است که فرضیهی کور کردن شاعر را از هر راه و با هر وسیله تقویت بخشد. در این راه او حتی از ساختهکاری و بیمنطقیها روی نتافته است، که همهی آنها را طاهر جاناف با دلیلهای محکم نشان داده است. طاهر جان اف پس از بحث طولانی نهایتاً به نتیجهای میرسد که رودکی کور مادرزاد بود. در واقع دلیلهای یافتهی او ثابت مینمایند که شاعر کور کرده نشده است. ولی به نظر ما در موضوع کور مادرزاد بودن شاعر دلیلهای او را قاطع و قانع کننده نیستند. از جمله طاهر جان اف گواهی معاصران رودکی را قویترین دلیل میداند. ولی اگر به گفتههای آنها با تجدید نظر و تعمق بیشتر نگریم، هیچ کدام صریحاً شاعر را کور مادر زاد نگفتهاند. مثلاً ابوزراعه نوشته است: اگر به کوری چشم او یافت گیتی را،*** ز بهره گیتی من کور بود نتوانم. در این بیت شاعر ادعا دارد که رودکی برای دریافت ثروت و دولت نور چشمان خود را از دست داد و کور شد، ولی من نمیخواهم برای ثروت کور شوم. یعنی ابوزراعه از روی حسد به رودکی طعنه زده است که برای ثروت تمام هستی خود را بخشیده است، به کور مادرزاد هیچگاه چنین طعنهای روا نیست، زیرا آن کار خداوند دانسته میشد که مربوط به شخص نیست. دقیقی، فردوسی و کمی بعدتر ناصر خسرو و رودکی را «تیرهچشم» دانستهاند. همانگونه که معلوم است این کلمه معنی تماماً نابینا بودن را ندارد. در زبان تاجیکی «تیره» کمتر معنی خیره را میدهد. مثلاً فردوسی تیره و خیره را در بیت زیر مترادف هم قرار داده است: هوا تیرهفام و زمین تیره گشت،*** دو دیده در او اندرون خیره گشت. در این موضوع قصیدهی حسب حالی «شکایت از پیری» شاعر که خوشبختانه تا امروز به شکل کامل باقی مانده است، میتواند بهترین دلیل باشد. خود نبودن اشاره به کور مادرزاد بودن شاعر در این قصیده بهترین دلیل است. اگر رودکی کور مادرزاد میبود یا او را کور میکردند، حتماً اشاره و شکایت از تقدیر و دشمنان میکرد؛ زیرا در آن قصیده به مهمترین لحظهها و جنبههای حیات و شخصیتش، مانند زیبا و خوشاندام بودنش در جوانی، سیهموی، سیمدندان، همیشه خوشحال و شادان بودن، عشقورزیهای زیادش، استعداد بلند سخندانی و سرود خوانی و نوازندگیاش، سپس صاحب زن و فرزند شدن، خدمت در دربار، شهرت اشعارش، رابطه با ثروتمندان، دریافت عطاهای فراوان و غیره، اشاره شده است. بیت آخرش قصیدهی مذکور هم دلیل قاطعی است که کور مادرزاد بودن شاعر را رد مینماید: کنون زمانه دیگر گشت و من دیگر گشتم، *** عصار بیار، که وقت عصا و انبان بود. همانگونه که معلوم است هیچ کور مادرزاد بدون عصا نمیتواند حرکت کند، یعنی آلت و یاور اساسی کوران از قدیم الایام تا امروز عصا است. اگر رودکی کور مادرزاد میبود، در آخر عمر نمیگفت که اکنون نوبت به دست گرفتن عصا رسیده است. شاید بعضی محققان، همانطوری که طاهر جاناف نسبت به کلمههای مربوط به دیدن و شنیدن گفته است، ادعا کنند که در بیت مذکور «عصا گرفتن» به معنی مجازی استفاده شده است. البته عصا گرفتن در زبان تاجیکی معنی مجازی «پیرشدن»، «خمیده قامت گشتن»، «محتاج شدن» و حتی «عزادار شدن» را میدهد. ولی در بیت بالا کلمهی «عصا» دوبار تکرار شده است و عصای اول، که با تأکید آورده شده است، معنی حقیقی را میدهد. بر اساس گفتههای بالا به این نتیجه میتوان رسید که بینایی رودکی در حقیقت ضعیف، یعنی تیره، بوده است که یا به طور مادرزادی یا بر اثر بیماری به وجود آمده است. طبیعی است که سستی و ضعیفی بینایی با مرور زمان بیشتر شده و در آخرهای عمر باعث نابینا شدن او شده است. از رودکیشناسان میرزایف به این نتیجه نزدیک شده بود. او درست مشاهده کرده بود که رودکی ضعیف بینایی داشته است و احتمال گرفتار شدن شاعر به بیماری آب مروارید را تأکید کرده بود که کاملاً طبیعی است و امروز هم زیاد به نظر میرسد. ولی متأسفانه میرزایف این اندیشه یا به عبارت دیگر کشف خود را تا به آخر نرساند و با دلایل تقویت نبخشید؛ و بر عکس از اندیشهی سعید نفیسی جانبداری، و فرضیهی کور کرده شدن رودکی را تصدیق نمود. مثال بالا گواه آن است که بحث پیرامون احوال، آثار، اندیشه و افکار رودکی ادامه دارد و اثر طاهر جاناف میتواند در این زمینه منبع تغذیهی مناسبی باشد. به همین خاطر اثر رودکی، روزگار و آثار (تاریخ تحقیق) طاهر جان اف به زبان فارسی ترجمه شد و در انتشارات معتبر امیر کبیر ایران به چاپ رسیده و مورد پسند خوانندگان زیاد قرار گرفت.(1) پینوشت: 1. طاهر جان اف، رودکی، روزگار و آثار (تاریخ تحقیق). منبع مقاله : ملا احمداف، میرزا؛ (1393)، پیرامون رودکی و رودکی شناسان، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ اول |
||||||||
![]() |
![]() |
![]() |
به اشتراک بگذارید |
برچسب ها |
میخواهید, هرچه, اینجاست, بدانید, رودکی |
كاربران در حال ديدن تاپیک: 1 (0 عضو و 1 مهمان) | |
ابزارهای موضوع | جستجو این تاپیک |
حالت نمایش | |
|
|