![]() |
|
پورتال پرشين | راهنمایی | جــوایز | IShop | وبلاگ پرشین | تماس با ما |
|
ابزارهای موضوع | جستجو این تاپیک | حالت نمایش |
![]() |
#21 |
مدیران بازنشسته ایران تراک ![]() |
![]()
مختصري از زندگينامه شيخ التفسير و الحديث مولانا محمد عمرسربازی (رح)
نام : محمد عمر(رح) نام پدر : ملااحمد فرزند ملاعبدالرحمن ، فرزند ملاعبدالجليل تاريخ تولد : ماه ذيحجه سال 1355 هجري قمري نسب : ايشان از سادات منطقه مي باشد و سلسله اي كه وي را به رسول اكرم (ص)متصل مي كند ، داراي سي و دو حلقه است كه با نگاهي هر چند گذرا ، به خوبي مي توان به ممتاز بودن آن تمام مقاطع ، از نظر بر جستگي هاي علمي و پرهيزگاري و مقبوليت هاي عامّه پي برد « شيخ ابوصالح موسي » و فرزند گرامي اش حضرت غوث اعظم ، « عبد القادر گيلاني » از چهره هاي شاخص اين زنجيره است كه اسم گرامي شان بيش از هر كس ديگري در سلسله نسب مولانا ، جلب توجه مي كند . نا گفته پيداست كه اين علاوه بر وجود شخصيتهاي منحصر بفردي مانند « فاطمه زهرا » (رض) و حضرت«علي مرتضي » (رض ) و اولاد پاكشان است كه سلسله نسب هاي ساير سادات ، به طرق مختلف به آنان پيوند مي خورد . اجداد مولانا (رح) در ميان عامّه و خواص ، از نظر پاكي و پارسايي و انسان دوستي ، از معروفيت و محبوبيت چشمگيري برخوردار بوده و همواره قرين احترامات خاص مردم مي زيستند . زندگاني مولانا مشتمل بر سه فصل مفصل مي باشد و چون هر فصل آن در شكل بخشيدن به شخصيت كنوني ايشان تأثير مهم داشته است ، هر كدام را جداگانه و اجمالاً مرور مي كنيم . فصل اول : دوران كودكي ( از دامان مادر تا محيط مدرسه ) در سال 1355 هجري قمري در يكي از شبهاي مبارك ذي الحجه در روستاي « انزاء» ( قريه اي مربوط به منطقه ي سرباز بلوچستان ) طفلي از پدر و مادري پاك از سلاله ي مقدس رسول الله (ص) چشم به جهان مي گشايد . اسم تاريخي اش به حساب ابجد « چراغ عليم » بر مي آيد و پدر بزرگ خانواده ، نامش را به« محمد عمر » تبديل مي كند و به بركات اسم ابر مرد تاريخ اسلام بر اين طفل نو ظهور ، اميد ها مي بندد . اين انتخاب مورد قبول همه ي اعضاي خانواده قرار مي گيرد . « محمد عمر » چون اولين پسر پدر و مادر است ، تولدش موجب مسرّت و شادي وصف نا پذير آنان مي شود و هر كدام در پهن دشت آرزوهايشان ، آينده اي زيبا و مبارك براي وي ترسيم مي كنند . محمد عمر(رح ) از سنين كودكي امتيازات خدادادي اش را ظاهر مي سازد و اين امتيازات ، فرقي واضح ميان او و ساير اطفال ايجاد مي كند . مادرش به وي مي گفت : « در طول شبهاي دراز ، مثل اطفال ديگر پريشانم نمي كردي ، تا اينكه خودم رحمم مي آمد و بر مي خواستم به تو شير مي دادم » وقتي كمي بزرگتر مي شود ، صفات يك مرد كامل در وجود كوچكش آشيان مي كند . او ظاهراً كودك است و همانند هم سن و سالانش علاقه ي زيادي به بازي هاي كودكانه دارد و در اين كار شب و روز نمي شناسد . اما در عين دارا بودن طبع كودكانه ، مردي بزرگ و عاقل به نظر مي رسد . در همين سنين عشق مفرطي به نماز ، روزه ، ذكر و خواندن درود پيدا مي كند . به اشعار عارفانه و نعت آميز علاقه بسيار نشان مي دهد و اشعار زيادي را از « ديوان حافظ» از بر دارد . عشق نبوي خمير فطرت اوست و از همان زمان عادت به سحر خيزي پيدا نموده است . در شجاعت و زور و بازو از همسالان خود پيشي گرفته و ياور محرومان است . در شبهاي تار، يكه و تنها براي آبياري درختان به باغهاي دور دست مي رود . او احترام و ارزش زايد الوصفي به والدين قايل است و در جلب رضاي آنان از انجام هيچ كاري شانه خالي نمي كند . نسبت به سه گروه محبت وافر احساس مي كند : علما و صوفيه و اهل شجاعت كه بعد ها خصوصيات همه آنان را يكجا در خود جمع مي كند وقتي پا به سن نه سالگي مي گذارد ، پدرش او را به دبستان مي برد . تا دو سال به جديت تمام درس مي خواند اما سال سوم حالش دگرگون مي شود و به دنبال آن براي هميشه دبستان را ترك مي گويد اما در مقابل ،عاشق كتاب هاي ديني است. تاسن ده سالگي كتابهاي ابتداعي از قبيل « گلستان سعدي » مجموعه ي « پنج كتاب » « ميزان و منشعب » ، « منيه المصلي »، « مختصر قدوري » را فرا مي گيرد . در يازده سالگي به دست « غلام محمد نقشبندي» خليفه مجاز « شاه ولي الله خراساني – هراتي » در سلسله ي نقشبنديه ي مجدديّه ي ، بيعت ودر لطايفي كه به وي تلقين مي شود ، با كمال ذوق و شوق ذكر مي كند . او در اين مدت كتاب « نور الظلم » را نزد استاد طريقتش مي خواند . استاد در پيشانيش آثار نبوغ عالي مي بيند و گاه گاه او را به تحصيل علوم ديني تشويق مي كند . باري كودك يازده ساله با تعجب از او مي پرسد « مگر براي شما در باره تحصيل من كشفي رخ داده ؟! » استاد مي گويد : « چرا عزيزم ! بلكه براي ما واضح شده است » فصل دوم : دوران تحصيل در( پاكستان- كراچي ) اين دوره از زندگي مولانا از سيزده سالگي وي شروع شده و به مدت پنج سال ادامه مي يابد . تشويقات استاد دلسوز ، فكر به ثمر رساندن زحمات والدين و تحقق بخشيدن به آرزو هايشان و در كنار اين دو ، ميل طبعي به فرا گيري علم قرآن و سنت ، همه و همه دست به دست هم داده و انگيزه اي قوي در وجود او براي جستجوي علم و دانش مي شوند . او در سال 1368 هجري قمري به مقصد « كراچي » شهر علم و عالم پرور پاكستان – از ايران خارج مي شود . در آن دوره زمان در « كراچي » انديشمندان و علماي برجسته اي وجود داشتند كه به علم و فرهنگ اسلامي رونق بسزا بخشيده بودند . در رأس همه آنها علمايي قرار داشتند كه در « دارالعلوم ديوبند » مركز بزرگ ديني كه با اهداف مذهبي – سياسي در هند فعاليت داشت ، پرورش يافته بودند نوجوان مسافر، سال اول ورودش به پاكستان را در مدرسه « احرار الاسلام » مي گذراند و سال ديگر وارد مدرسه ي بزرگ و خوش نام آن ديار ، يعني مدرسه ي « مظهر العلوم كدّه » مي شود رياست اين مدرسه بر عهده ي حضرت مولانا« محمد صادق » (رح) قرار داشت . نامبرده فارغ التحصيل «دارالعلوم ديوبند » و از شاگردان خاص حضرت شيخ الهند « محمود الحسن » (رح) بودند . خوشبختانه به سبب سفارش هاي پدر بزرگ مولانا به اين مرد بزرگ كه با وي رفاقت و صميميّتي ديرينه داشت ، طلبه ي تازه وارد همان لحظات اوليه ي ورود به مدرسه ، خودش را در هاله اي از محبت هاي رئيس مدرسه و ساير كاركنان مي بيند . اولين جمله اي كه جناب مولانا « محمد صادق » (رح) در باره طالب ايراني مي گويد اينست : « اين فرزند منست . دستار او را همين حالا ببنديد كه ان شاءالله مولوي مي شود » بدين ترتيب ، مسافر نوجوان از اوان ورود به مدرسه ي ديني كدّه مورد توجه مهتمم عاليقدر آنجا قرار مي گيرد و همچنان تا پايان تحصيلات ، زير سايه ي عنايات ايشان و ساير اساتذه بسر مي برد . اين شانس استثنايي يكي از بزرگترين عوامل موفقيت او در نيل به مقصد اصلي به حساب مي آيد . او علوم متعدد اسلامي را از علماي متبحر و صاحب نام حاصل مي كند : علم و ترجمه و تفسير قرآن و حديث را از عالم بزرگ ، حافظ كلام سرمدي و محدّث وقت ، حضرت مولانا « فضل احمد كراچوي » (رح) مي آموزد ؛ حلقه اي از زنجيره اي طلايي كه به حضرت « شاه ولي الله دهلوي »(رح) مي رسد و از آنجا با حلقات طلايي به امام اعظم « ابو حنيفه نعمان » (رح) و باز از آنجا با سلسله اي عالي به خاتم المرسلين (ص) ختم مي گردد . علم فقه ، نحو ، بلاغت ، تجويد و قرائت را از قاري معروف« حافظ قاري محمد رعايت الله ديوبندي » (رح) و علم ادب ، اصول ، منطق و صرف را از عالم فاضل ، مولانا « عبدالحليم افغاني » (رح) شاگرد ممتاز مولانا « انور شاه كشميري » فرا مي گيرد . افزون بر اينها ، در حضور اساتذه ي معروف ديگري نيز در زمينه هاي مختلف علمي شرف تلمّذ حاصل مي كند . زندگي هفت ساله در پاكستان ، افقي جديد و وسيع در مقابل ديد مولانا مي گشايد و در ضمن درس خواندن او را از نزديك با علماء انديشه ها ، مكاتب مختلف مذهبي و فكري و سياسي و ... آشنا مي سازد . ارتباط مستقيم و مداوم با شخصيتهاي مشهور علمي و انقلابي و عرفاني از آنجمله : « شاه عطاءالله »، « احمد علي لاهوري »، « عبد الله درخواستي »، « محمد يوسف بنّوري » ، «مفتي محمد شفيع»،«مولوي عبدالغني جاجروي »، « مفتي محمد عثمان بلوچ » «مولوي جالندري » و بسياري ديگر از چهره هاي معروف آن زمان ، تأثيرات و تحولات عميقي در فكر و روح و ظاهر مولانا مي بخشد و اين برخورد ها و امتيازات رفته رفته شخصيت جديدش را شكل مي دهد و او را از طالب العلمي كم تجربه و گمنام به عالمي متبحر ، با عمل ، مناظر و صاحب آوازه و احترام تبديل مي كند . او در آن ايام دوشادوش تحصيلات ، سخت مشغول تعليم ، تبليغ ، مناظره با مبتدعين و كجروها و فعاليت هاي ديگر است . حتي موفق مي شود دست به قلم برده و چند كتاب تحرير نمايد . او ديگر غريبه نيست و گمنام نيست . در فن ّ مناظره استعدادي شگرف و فوق العاده پيدا كرده و به سبب مناظرات غوغا برانگيزش اسمش در نزد عموم مردم و محافل علمي بر سر زبانها افتاده است :« محمد عمر ايراني »(رح) اكثر علماي آن سامان يا او را از نزديك مي شناسند يا اسمش را شنيده اند ! اينها همه موهبتهاي و موفقيتهايي است كه كمتر طلبه اي در حين تحصيل به آنها نايل مي آيد . از بزرگترين مناظره هاي مولانا كه براي او شهرت و محبوبيتي بي سابقه فراهم آورد ، مناظره او با « جود پوري » و « مفتي صاحبداد » و « عبد الحامد بدايوني » - سه تن از راهنمايان بزرگ مذهب « بريلويت » - بود كه ماجرايي جالب و شنيدني دارد . در اين مباحثه ي بزرگ و سرنوشت ساز ، مولانا تك وتنها موفق مي شود طرف مقابل را با شرم ساري به عقب نشيني وا داشته و مضحكه ي كوچك و بزرگ نمايد . همكاري هاي او در « حزب احرار» موثر است ؛ آنچنانكه وظايف خطير را بر عهده مي گيرد و يك بار به دليل همين فعاليت ها با بعضي از رهبران حزب ديني به زندان مي رود . بالاخره ، فصل دوم زندگي مولانا ، با اتمام تحصيلات در سال 1373 هجري قمري به پايان مي رسد و او به محض فراغت ، با كوله باري پر از اندوخته هاي علمي و تجربيات مهم و خاطره هاي شيرين ، رهسپار وطن مي گردد . فصل سوم : دوران خدمت به اسلام و مسلمانان ( در درّه ها و ارتفاعات كوه ونّ ) آخرين فصل زندگاني مولانا ، هنگامي شروع مي شود كه ايشان از پاكستان به بلوچستان ايران مراجعه مي كند . او حالا عالمي به تمام معنا با اهداف والاست و اين در حاليست كه از زندگاني اش هنوز بيست بهار هم نگذشته است . با تكميل علوم ظاهري ، تشنگي حقيقت جوي در روانش بر طرف نمي گردد ، لذا براي بدست آوردن گوهر باطن و معرفت ، در سال 1375 هجري قمري راهي افغانستان مي گردد و در آنجا بدست شفاگر غوث دوران، حضرت « شاه غوث محمد هروي » (رح) تجديد بيعت مي نمايد و پس از وفات وي – مدتها بعد – نزد فرزندش ، حضرت علامه « شاه بهاء الدين شهيد » (رح) تجديد اسباق و تحت ارشاد وي ، سلوك عارفانه اش را تكميل مي كند . مولانا با جدّيت تمام در منطقه ي خويش ، كار تبليغ را آغاز مي كند و در ردّ رسوم بي پايه و اعتقادات شرك آميز و بر افراشتن پرچم توحيد ، قدم هاي راسخ بر مي دارد . او هر جا كه مي رود ، با حرارت و سوز درون ، بر مغز هاي خشك و پوك اثر مي گذارد و با سخنان پر شور و مخلصانه اش مردم را با حقيقت آيين يكتا پرستي آشنا مي سازد و با اخذ بيعت صوفيانه از زن و مرد ، نور و معرفت را در قلوبشان مي تاباند . او در طول اين دوره دامنه ي سفرهاي تبليغي اش را در سرتا سر منطقه ي « سرباز » گسترانيده واز آنجا به جاهاي دور ودراز ، از جمله : افغانستان ، خاش، زاهدان ،ايرانشهر ،چانف ، نكهچ ،كاجه ،و... مي كشاند وهمين باعث هراس رژيم طاغوت مي شود كه بالاخره توسط مهره هاي حكومت جلب وتهديد به اعدام مي گردد اما او با توكل بر خداوند متعال كارش را كما كان ادامه مي دهد . در سال 1377 هجري . ق . به مساعدت جناب مولانا «تاج محمد نسكندي » مدرسه ي«عزيزيه» دپكور را كه به علت رفتن حضرت مولانا «عبدالعزيز »رحمه الله به زاهدان بي سر پرست مانده بود به مشوره خود ايشان به «انزاء» انتقال مي دهد وبدين تر تيب با همكاري مولانا اساس مدرسه ي ديني انزا را مي نهد و خود تا مدتي درآن به تدريس اشتغال مي ورزد تا اين كه در طي يكي از سفرهاي تبليغي گذرش به منطقه ي«كوه ون »مي افتد كه اغلب ساكنان آن معتقد به مذهب كفر آميز «ذكر» بودند .درآنجا احتياج شديد به اصلاح همه جانبه ي آنان احساس مي كند وبدين منظور در سال 1381 هجري.ق. به كمك همان مردم در روستاي «پاديگ»(خدا آباد )اساس مدرسه ي به نام «منبع العلوم»را مي گذارد كه بعدها در رديف معروف ترين مدارس ديني ايران براي خود جا باز مي كند. مولانا از آن پس ،كار دين را در همان مدرسه دنبال مي كند واز آن مدرسه به عنوان پايگاهي مطمئن براي اجراي اهداف ديني خويش واحياي تعاليم اسلامي والقاي آن به مردم در قالب تأليف ،تدريس ،موعظه و اخذ بيعت وتلقين ذكر استفاده مي كند.الحق مدرسه ي ديني «منبع العلوم»در بيدار سازي وبالا بردن سطح سواد وفرهنگ اسلامي مردم منطقه نقشي مؤثر داشته ودارد . تأليفات شيخ التفسير والحديث تعداد كتابها ورساله هايي كه حضرت شيخ التفسير والحديث نوشته اند از مرز هفتاد مي گذرد واين در عالم تصنيف عدد بزرگي است با توجه به كمبودها ونيازهاي مردم در زمينه هاي مختلف ،كتابهاي مولانا هم راجع به موضوعات مختلفي نگاشته شده است كه مي توان گفت مجموعه ي تأليفات ايشان نسخه اي مؤثر در رفع بيماريهاي گوناگون ديني واجتماعي واخلاقي مي باشد . عنوان اغلب كتابهاي حضرت ايشان بدين قرار مي باشد : 1-تبيين الفرقان (تفسير قرآن كريم ) 2-احسان الباري (شرح صحيح بخاري –در دست چاپ ) 3-مكتوب العاري (اختصار عمده القاري-در دست چاپ ) 4-انعام المنعم (شرح صحيح مسلم –در دست چاپ ) 5-الطاف الودود (شرح سنن ابي داوود – در دست چاپ ) 6-خيرالسرمدي (تقرير سنن ترمذي –در دست چاپ ) 7-كشاف التباريخ (تقارير مشكوه المصابيح ) 8-تقارير بلوغ المرام(در دست چاپ ) 9-فتاواي منبع العلوم كوه ون 10- مكتوبات سربازي 11-ضروريات مبلغين 12-فؤائد فاضله في بيان الفاتحه 13-خيرالمقاصد 14-كنز الدارين 15-زادالحقير للحاج الي بيت العلي الكبير 16-المنجيات والمهلكات 17-الهدايه في تحقيق الشرك في الرساله 18- تبصره عاجله في بيان فضائل بعض صحابه 19-اسلام وسائنس عالم 20-احداث العوام (همه بايد بدانند ) 21-ارشاد المجودين 22-قره العينين في مقدمات الصحيحين 23-اهميت ريش در اسلام 24-انوار دوازده گانه 25-موارد الشوارد 26-التحذير عن ارتكاب التصوير 27-ستر شرعي 28-پيكار با اسبال ازار 29-شمشير بران بر اشراك و بدعات دوران 30-ديوان عمر 31-سوغات برادران 32- مواعظ حسنه 33-صداي فطرت 34- حقيقت بردگي در اسلام 35- گلدسته بهارستان 36-شفاء الاسقام 37-ارغام الجاحد (در دفاع از مقام علمي امام اعظم رحمه الله ) 38-التحقيق الوجيز في مسئله التعويذ 39- سراغ حقيقت (خلفاي راشدين از ديدگاه امير المؤمنين ) 40- ارمغان دوستان 41-حكم الاحكام الربوبيه 42- خلاصه الحقائق 43- فضل الميمون في تعريفات الفنون 44- سر گذشت خود نوشت 45-گلشن جعفري در اسانيد عمري 46-منظومه الآلي (در عقيده ) 47-منثوره العوالي(شرح منظومه ) 48- التوضيح والاعلان في تحقيق تراويح رمضان 49-انوار ساطعه في بيان الفاتحه 50-وتد الايمان 51-خلاصه التصوف 52- تدبير دفع مصائب وبليات 53- توشه ناجي (شرح سراجي ) 54-هشدار به مسلمين 55-البينات للمتفرسين 56-پرسش وپاسخ هاي ارزشمند براي جوانان ارجمند 57-مقالات هفتگانه 58-نسب نامه 59- رفع اشتباهات از عدم وجود جمعه در دهات 60- شمشير حيدري (دربيان مضرات تلويز يون ) 61-وصيت نامه عمري 62- خورشيد تابان بر بردگان بلوچستان 63- آيا بيماريها مسري هستند ؟ 64-زكات اموال براي مدارس 65-رجاءالمقبول (ترجمه اسوه الرسول ) 66-ضمائرالحكمه (ترجمه بصائر الحكمه حكيم الامت ) |
![]() |
![]() |
به اشتراک بگذارید |
برچسب ها |
نگاهی, استان, بلوچستان, سیستان |
كاربران در حال ديدن تاپیک: 1 (0 عضو و 1 مهمان) | |
ابزارهای موضوع | جستجو این تاپیک |
حالت نمایش | |
|
|
![]() |
||||
تاپیک | نویسنده موضوع | انجمن | پاسخ ها | آخرین ارسال |
اخبار باشگاه چلسی - Chelsea Fc News | فرنوش | اخبار ورزشی | 131 | 12-08-2014 12:58 PM |
مروری بر اسامی هیات مدیرههای خانه سینما | فرنوش | اخبار فرهنگی و هنری | 0 | 03-10-2014 01:34 PM |
آنچه دختران باید درباره بلوغ خود بدانند | Niloofar | تالار مخصوص خانومها ! | 0 | 03-09-2014 02:35 PM |
محور مذاکرات بان کی مون و وزیر خارجه ونزوئلا | فرنوش | اخبار خارجی | 0 | 03-02-2014 07:56 PM |
طرز تهیه سالاد لبنانی | فرنوش | انواع دسر , سالاد و ترشی | 0 | 02-24-2014 06:45 AM |