![]() |
![]() |
#1 | ||||||||
مدير انجمن شعر و ادبيات ![]() تاريخ عضويت: Oct 2013
محل سكونت: تبریز
سن: 70
اسم واقعی: تیمور
پست ها: 89,156
تشكرها (از ديگران): 24,071
تشكر شده 41,527 بار در 27,656 پست
![]() پاداش داده شده 1,857 مرتبه تاکنون 1,180 مرتبه با چوق تشکر کرده تشکر شده با چوق 1,752 مرتبه
|
![]()
«خانوادهی پاسکوآل دوآرته» همزاد «بیگانه»ی آلبر کامو است، چرا که هر دو در یک سال (۱۹۴۲میلادی) چاپ شدند و هر دو روایت خشونتی بی هدف هستند. راویِ دو رمان قهرمان داستان است و «پاسکوآل» هم مانند «مورسو»ی بیگانه مرتکب قتلی کور میشود. اما تفاوت پاسکوآل و مورسو از زمین تا آسمان است. پاسکوآل در خانوادهای روستایی و از پدر و مادری به دنیا میآید که جای مهر و محبت، فحش و فضیحت نثار هم میکنند و محیط خانواده به میدان جنگی تمام عیار شباهت دارد که اعضای آن با مشت و لگد همدیگر را نوازش میکنند. قهرمان بلامنازع این میدان پدر خانواده است و رشد و نمو پاسوآل در چنین فضای خشن و بیرحمانهای بر ذائقهاش تاثیر ژرفی میگذارد. بدین خاطر از باغستانها و مزارع، از جنگلها و رودخانه کنار کشیده است. گذر فصلها مشامش را نمینوازد (تنها بوی لاشه، نهری که مثل کولیها بوی گَند میدهد، و بوی شلوار خود - خشتک شلوار خود- را حس میکند)، هیچ گُلی را نمیبیند و تنها صدایی که میشنود، صدای جغد است که صدایی است نمادین. بوی نافذ مرگ در سرتاسر کتاب پراکنده است. رمان «خانوادهی پاسکوآل دوآرته» داستانی برای پیروی نکردن است. یادگیری ادب است از بیادبان. روایت اسارت در چنگال فکری غلط و نابودکننده است؛ جبرگرایی افراطی بر ذهن پاسکوآل بختک میزند و ذره ذره زندگیاش را به تباهی میکشاند. «خانوادهی پاسکوآل دوآرته» بررسی روانکاوانهی ترس است؛ خشونتِ ترس و احساس گناه نسبت به آن. به عبارتی دیگر کنکاش در۷۷۸; ترسِ از ترس و پیامدهای خشن و نفرتانگیز آن می باشد. در اینجا دیگر از اسپانیای حماسی و قدری رمانتیک همینگوی در رمانهای «زنگها برای کِه به صدا درمیآید؟» و «خورشید طلوع میکند» خبری نیست و اسپانیا با چهرهی خونبارش در جنگ داخلی با قلمی نزدیک به زولا تشریح میشود. نباید از کنار این نکته ساده گذشت که رمان، سه سال پس از پایان جنگ داخلی اسپانیا منتشر شده است و در لایههای پنهان و عمیق آن میتوان انتقاد گزندهی نویسنده از خشونت بی هدف داخلی را درک کرد. به ویژه در صحنهای که مادر، سینهی بیثمر پسرش را با دندان میکَند. پسری که از او پستان گرفته بود، اکنون به جان مادر (مامِ میهن) افتاده است. کامیلو خوسه سِلا بیگمان یکی از بهترین رماننویسان پس از جنگ داخلی اسپانیاست. به خصوص بهترین آنان که در اسپانیا ماندهاند. در سال ۱۹۸۹ میلادی وی توانست جایزهی نوبل ادبی را بر افتخارات خویش بیافزاید. نمیتوان ترجمه دقیق، شیوا و گیرای فرهاد غبرایی را در خواندنی کردن رمان نادیده گرفت. نشر ماهی هم با کیفیت بالایی چاپ چهارم کتاب را به کتابفروشیها فرستاده است. سطرهای زیر را که از صفحات آغازین کتاب انتخاب کردهام؛ مشتی است نمونه خروار که فضای داستان را به دستتان میدهد: «آدم بدی نیستم قربان، گرچه انصافاً برای بد بودن بهانه کم ندارم. همه لُخت دنیا میآییم، با این حال بزرگ که شدیم، سرنوشت طوری شکلمان میدهد که انگار از مومیم. بعد همهی ما را روی راههای گوناگون به طرف یک مقصد واحد مرگ- روانه میکند. بعضیها دستور دارند از راههای گلکاری شده بگذرند؛ از بعضی هم خواسته میشود روی جادههای پر از تیغ و خار راه بروند. گروه اول با آرامش به اطراف نگاه میکنند، و در میان عطر شادیشان لبخند میزنند، لبخند آدمهای بیگناه، در حالی که گروه دوم در زیر آفتاب سوزان دشت به خود میپیچند و ابروهاشان مثل آدم بدعنق به هم گره میخورد. بین آرایش تن با سرخاب و ادوکلن، و آرایش خالکوبی که هرگز پاک نمیشود تفاوت از زمین تا آسمان است...» عبدالرزاق پورعاطف |
||||||||
![]() |
![]() |
![]() |
به اشتراک بگذارید |
برچسب ها |
پاسکوآل, بی, خانوادگی |
كاربران در حال ديدن تاپیک: 1 (0 عضو و 1 مهمان) | |
ابزارهای موضوع | جستجو این تاپیک |
حالت نمایش | |
|
|